🔸 **معادل فارسی:**
مسئولیت را به کسی سپردن / اختیار را به عهده ی کسی گذاشتن
در زبان محاوره ای:
کارو سپرد بهش / گذاشت اون مسئول باشه / گذاشت اون تصمیم بگیره
- - -
🔸 **تعریف ها:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( اداری – رسمی ) :**
سپردن مسئولیت یا اختیار مدیریت به فردی در غیاب شخص اصلی.
مثال: The director **left Sarah in charge** while he was away.
مدیر وقتی نبود، مسئولیت رو سپرد به سارا.
2. ** ( عمومی – اجتماعی ) :**
گذاشتن کسی در موقعیت کنترل یا تصمیم گیری موقت.
مثال: I’ll **leave you in charge** of the kids while I go shopping.
می سپرم بچه ها رو به تو وقتی می رم خرید.
3. ** ( سیاسی – استعاری ) :**
واگذار کردن قدرت یا کنترل سیاسی به فرد یا گروهی دیگر.
مثال: The president decided to **leave the local council in charge** until elections.
رئیس جمهور تصمیم گرفت فعلاً کنترل را به شورای محلی بسپارد تا زمان انتخابات.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
put in control – delegate authority – entrust responsibility – hand over command – assign leadership 
عبارات مشابه:
* *put someone in charge* → کسی را به طور رسمی مسئول کردن.
* *be left in charge* → کسی که مسئولیت به او سپرده شده.
مسئولیت را به کسی سپردن / اختیار را به عهده ی کسی گذاشتن
در زبان محاوره ای:
کارو سپرد بهش / گذاشت اون مسئول باشه / گذاشت اون تصمیم بگیره
- - -
🔸 **تعریف ها:**
... [مشاهده متن کامل]
1. ** ( اداری – رسمی ) :**
سپردن مسئولیت یا اختیار مدیریت به فردی در غیاب شخص اصلی.
مثال: The director **left Sarah in charge** while he was away.
مدیر وقتی نبود، مسئولیت رو سپرد به سارا.
2. ** ( عمومی – اجتماعی ) :**
گذاشتن کسی در موقعیت کنترل یا تصمیم گیری موقت.
مثال: I’ll **leave you in charge** of the kids while I go shopping.
می سپرم بچه ها رو به تو وقتی می رم خرید.
3. ** ( سیاسی – استعاری ) :**
واگذار کردن قدرت یا کنترل سیاسی به فرد یا گروهی دیگر.
مثال: The president decided to **leave the local council in charge** until elections.
رئیس جمهور تصمیم گرفت فعلاً کنترل را به شورای محلی بسپارد تا زمان انتخابات.
- - -
🔸 **مترادف ها:**
عبارات مشابه:
* *put someone in charge* → کسی را به طور رسمی مسئول کردن.
* *be left in charge* → کسی که مسئولیت به او سپرده شده.