leashed

جمله های نمونه

1. the dog was securely leashed to a tree
سگ را محکم به یک درخت بسته بودند.

انگلیسی به انگلیسی

• wearing a leash, tied with a leash (of a dog or other animal); controlled, restrained, harnessed

پیشنهاد کاربران

کسی که کاملاً تابع دیگران است ( معمولاً دختر به پسر در یک رابطه )

بپرس