"نفوذ کردن"/ به فرآیند تراوش یا فیلتر شدن تدریجی یک ماده به داخل ماده ای دیگر اشاره دارد که معمولاً به دلیل آب یا واکنش های شیمیایی رخ می دهد.
مترادف؛
seep into, infiltrate, percolate, absorb
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
Chemicals from the landfill leached into the groundwater, causing contamination.
Over time, salt leaches into the soil, affecting plant growth.
His negative attitude leached into the team, lowering morale.
کاربرد استعاری: ✅ نفوذ تدریجی افکار یا احساسات در یک گروه ✅ تأثیرات نامحسوس یک فرهنگ یا ایدئولوژی بر جامعه
مترادف؛
مثال؛
... [مشاهده متن کامل]
کاربرد استعاری: ✅ نفوذ تدریجی افکار یا احساسات در یک گروه ✅ تأثیرات نامحسوس یک فرهنگ یا ایدئولوژی بر جامعه