lay the groundwork for

پیشنهاد کاربران

prepare the way/ground for somebody/something
set the stage for
Pave the way
زمینه سازی کردن
زمینه چینی کردن
مقدمه چینی کردن
مقدمات چیزی را فراهم کردن
زمینه/شرایط را فراهم آوردن
•Pave the way for
This is toxic for democracy and lays the
. groundwork for violence
So the groundwork is laid, and now it's time to
. put this into action
زمینه را ( برای انجام کاری/کسی ) فراهم کردن
ایجاد زیرساخت و اصول اولیه ( برای انجام کاری )
مسیر را برای ( کسی/چیزی ) هموار کردن
مسیر را برای ( کسی/چیزی ) هموار کردن

بپرس