lay it to rest

پیشنهاد کاربران

### English:
** To stop worrying about or discussing something, often because it has been resolved or is no longer relevant.
** متوقف کردن نگرانی یا بحث در مورد چیزی، اغلب به دلیل اینکه حل شده یا دیگر موضوعیتی ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

**مترادف:**
- Resolve
- Settle
- Conclude
**متصاد:**
- Prolong
- Continue
- Agitate
**متضاد:**
**Examples:**
1. After finding the missing document, they could finally lay the matter to rest.
- پس از پیدا کردن سند گمشده، آن ها بالاخره توانستند مسئله را فیصله دهند.
2. She laid her fears to rest after talking to her doctor.
- او پس از صحبت با دکترش، ترس هایش را کنار گذاشت.
3. The investigation laid to rest any doubts about his innocence.
- تحقیقات هرگونه شک و تردید در مورد بی گناهی او را حل کرد.

بپرس