lay in

/ˈleɪɪn//leɪɪn/

معنی: ادعا کردن، اندوختن، رنگ امیزی کردن، ذخیره کردن
معانی دیگر: به دست آوردن و انبار کردن یا ذخیره کردن

جمله های نمونه

1. A half-starved dog lay in the corner, whimpering pathetically.
[ترجمه گوگل]یک سگ نیمه گرسنه گوشه ای دراز کشیده بود و به طرز رقت انگیزی زمزمه می کرد
[ترجمه ترگمان]یک سگ نیمه گرسنه در گوشه ای دراز کشیده بود و با حالتی رقت انگیز ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Simon lay in bed thinking about the meeting next day.
[ترجمه سِینت] سایمون همانطور که در بستر دراز کشیده بود به جلسه ی فردا فکر می کرد.
|
[ترجمه گوگل]سیمون در رختخواب دراز کشیده بود و به جلسه روز بعد فکر می کرد
[ترجمه ترگمان]سیمون در بس تر دراز کشید و روز بعد راجع به جلسه فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She lay in bed looking particularly frail.
[ترجمه گوگل]او در رختخواب دراز کشیده بود و به نظر شکننده بود
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز کشیده و بسیار ضعیف به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For them, the house's main value lay in its quiet country location.
[ترجمه گوگل]برای آنها، ارزش اصلی خانه در موقعیت روستایی آرام آن است
[ترجمه ترگمان]برای آن ها، ارزش اصلی خانه در محل آرام کشور قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lay in bed, too feverish to sleep.
[ترجمه گوگل]او در رختخواب دراز کشیده بود و آنقدر تب داشت که نمی توانست بخوابد
[ترجمه ترگمان]او در بس تر دراز کشیده بود و بیش از آن تب داشت که بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The town lay in ruins after years of bombing.
[ترجمه گوگل]شهر پس از سال ها بمباران ویران شده بود
[ترجمه ترگمان]شهر بعد از سال ها بمباران ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her marriage now lay in tatters.
[ترجمه گوگل]ازدواج او اکنون به هم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]حالا ازدواج او پاره پاره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The city lay in ruins after the earthquake.
[ترجمه گوگل]شهر پس از زلزله ویران شده بود
[ترجمه ترگمان]شهر بعد از زلزله ویران شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His clothes lay in a heap on the floor.
[ترجمه گوگل]لباس هایش به صورت تپه ای روی زمین افتاده بود
[ترجمه ترگمان]لباس هایش روی زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I just lay in the sun for a week and did nothing - it was heaven.
[ترجمه گوگل]من فقط یک هفته زیر آفتاب دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم - بهشت ​​بود
[ترجمه ترگمان]من فقط یک هفته در آفتاب دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم - این بهشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He loosened tie and lay in bed.
[ترجمه گوگل]کراوات را باز کرد و در رختخواب دراز کشید
[ترجمه ترگمان]کراواتش را شل کرد و روی تخت دراز کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The house lay in dark shadow.
[ترجمه گوگل]خانه در سایه تاریک قرار داشت
[ترجمه ترگمان]خانه در سایه تاریکی قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He lay in agony until the doctor arrived.
[ترجمه گوگل]تا دكتر از راه رسيد، او در عذاب دراز كشيد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که دکتر وارد شد، او در رنج و عذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I lay in bed shaking with fright.
[ترجمه گوگل]روی تخت دراز کشیدم و از ترس می لرزیدم
[ترجمه ترگمان]با ترس و لرز روی تخت دراز کشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادعا کردن (فعل)
acclaim, claim, contend, lay in, assert, profess

اندوختن (فعل)
lay in, accumulate, acquire, hive, salt away, store, reserve, pile, roll up, save, put by, salt down

رنگ امیزی کردن (فعل)
fret, lay in, limn

ذخیره کردن (فعل)
stock, lay in, hoard, store, stash, lay by

پیشنهاد کاربران

Lay in bed = stay in bed
دراز کشیدن در
1 ) A man lay dead in the middle of the road
2 ) They found him lying in a pool of blood
3 ) He was lying next to his wife in bed
4 ) He was lying face down in the mud
نهفته بودن

بپرس