laureate

/ˈlɔːriət//ˈlɒrɪət/

معنی: جایزهدار، ملک الشعراء، برجسته، اراسته ببرگ غار
معانی دیگر: (تاج یا حلقه ی گل برای روی سر) از برگ غار، از برگ بو، دهمستی، (برای بزرگداشت و افتخار) دارای تاج برگ غار، (به ویژه در میان شاعران) برجسته، مرشد، سرور، رجوع شود به: poet laureate، ستوده، بزرگوار، پر افتخار، (قدیمی) مورد تجلیل و تکریم قرار دادن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: deserving honor or high praise.
اسم ( noun )
مشتقات: laureateship (n.)
(1) تعریف: one honored for achievement in a particular field or by a particular award, esp. in the arts or sciences.

- He is a Nobel laureate in economics.
[ترجمه گوگل] او برنده جایزه نوبل اقتصاد است
[ترجمه ترگمان] او برنده جایزه نوبل در اقتصاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: see poet laureate.

جمله های نمونه

1. He was a Nobel laureate in physics.
[ترجمه گوگل]او برنده جایزه نوبل فیزیک بود
[ترجمه ترگمان]او برنده جایزه نوبل فیزیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A human interest story, featuring the second-youngest Nobel laureate in history, seemed to him much more promising.
[ترجمه گوگل]داستان علاقه انسان، که دومین برنده جوان نوبل تاریخ را نشان می دهد، برای او بسیار امیدوارکننده تر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]یک داستان جالب توجه انسان، که دومین برنده جایزه نوبل در تاریخ است، بسیار امیدوار کننده به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Later he became poet laureate of the United States.
[ترجمه گوگل]بعدها برنده جایزه شاعری ایالات متحده شد
[ترجمه ترگمان]او بعدها شاعر مشهور ایالات متحده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Adult family members or professional assistants, accompanying the Laureate are welcome as Paying guests.
[ترجمه گوگل]اعضای بزرگسال خانواده یا دستیاران حرفه ای که برنده جایزه را همراهی می کنند به عنوان مهمانان پرداخت پذیرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]اعضای خانواده بزرگ سال و یا دستیاران حرفه ای، همراه با Laureate به عنوان مهمان ها مورد استقبال قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Harold Pinter, the British playwright and Nobel laureate famous for brooding portrayals of domestic life and his barbed politics, died aged 78 on Christmas Eve after battling cancer.
[ترجمه گوگل]هارولد پینتر، نمایشنامه‌نویس بریتانیایی و برنده جایزه نوبل که به خاطر نمایش‌های تصویری از زندگی خانگی و سیاست‌های خاردارش مشهور بود، پس از مبارزه با سرطان در سن 78 سالگی در شب کریسمس درگذشت
[ترجمه ترگمان]هارولد پینتر، نمایشنامه نویس بریتانیایی و برنده جایزه نوبل و برنده جایزه نوبل ادبیات در زندگی خانوادگی و سیاست خاردار او، در سال ۷۸ در شب کریسمس بعد از مبارزه با سرطان درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. VOICE: Who is the laureate you mentioned?
[ترجمه گوگل]صدا: برنده جایزه ای که نام بردید کیست؟
[ترجمه ترگمان]اون laureate که بهش اشاره کردی کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Contributors have included a Nobel laureate and an an insane asylum, among thousands of others.
[ترجمه گوگل]مشارکت کنندگان شامل یک برنده جایزه نوبل و یک دیوانه خانه، در میان هزاران نفر دیگر هستند
[ترجمه ترگمان]همکاران شامل برنده جایزه نوبل و یک آسایشگاه روانی در میان هزاران نفر دیگر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was awarded the poet laureate by the queen.
[ترجمه گوگل]وی از سوی ملکه برنده جایزه شاعری شد
[ترجمه ترگمان]او برنده جایزه شاعر توسط ملکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Murphy and Nobel laureate Gary Becker and has defined economists'approaches to addiction ever since.
[ترجمه گوگل]مورفی و برنده جایزه نوبل گری بکر و از آن زمان تاکنون رویکردهای اقتصاددانان به اعتیاد را تعریف کرده است
[ترجمه ترگمان]مورفی و برنده جایزه نوبل، گری بکر، از آن زمان تا کنون روش های اقتصاددانان را برای اعتیاد تعریف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nobel laureate Enrico Fermi, discussing this observation with colleagues over lunch in 1950, asked, logically: "Where are they?"
[ترجمه گوگل]انریکو فرمی، برنده جایزه نوبل، در مورد این مشاهدات با همکارانش در هنگام ناهار در سال 1950، به طور منطقی پرسید: "آنها کجا هستند؟"
[ترجمه ترگمان]برنده جایزه نوبل، انریکو فرمی، در مورد این مشاهده با همکاران در طول نهار در سال ۱۹۵۰، به طور منطقی پرسید: \"آن ها کجا هستند؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is the wisdom of 1986 Nobel Laureate James Buchanan, one of the most prolific and original economists of the twentieth century.
[ترجمه گوگل]این حکمت جیمز بوکانان برنده جایزه نوبل 1986، یکی از پرکارترین و اصیل ترین اقتصاددانان قرن بیستم است
[ترجمه ترگمان]این حکمت، برنده جایزه نوبل در سال ۱۹۸۶، جیمز بیوکنن، یکی از the و prolific اقتصاددانان قرن بیستم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Along with Nobel Peace Prize laureate Elie Wiesel, Havel hosts the annual Forum 2000 meeting in Prague, bringing together global political leaders and academics to discuss pressing world problems.
[ترجمه گوگل]هاول، همراه با برنده جایزه صلح نوبل، الی ویزل، میزبان نشست سالانه «فورم 2000» در پراگ است که رهبران سیاسی جهانی و دانشگاهیان را گرد هم می آورد تا درباره مشکلات مهم جهانی بحث کنند
[ترجمه ترگمان]در کنار \"الی Wiesel\" برنده جایزه صلح نوبل، havel میزبان اجلاس سالانه سال ۲۰۰۰ در پراگ است که رهبران سیاسی جهانی و دانشگاهیان را گرد هم می آورد تا مشکلات جهانی را مورد بحث و بررسی قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the 1970s, Nobel laureate Linus Pauling popularized the idea that vitamin C could prevent colds.
[ترجمه گوگل]در دهه 1970، لینوس پاولینگ، برنده جایزه نوبل، این ایده را رایج کرد که ویتامین C می تواند از سرماخوردگی جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۷۰، پاولینگ برنده جایزه نوبل، این ایده را رواج داد که ویتامین C می تواند از سرماخوردگی جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was excellently placed to be the next Poet Laureate when the position fell vacant in ninety-six.
[ترجمه گوگل]زمانی که این مقام در نود و ششم خالی شد، در جایگاه عالی قرار گرفت تا برنده شاعر بعدی باشد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که این مقام در نود و شش سالگی خالی شد، او به خوبی قرار داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جایزه دار (اسم)
laureate

ملک الشعراء (اسم)
laureate

برجسته (صفت)
prime, master, striking, leading, protuberant, distinguished, outstanding, illustrious, dominant, bossed, prominent, eminent, bossy, gibbous, bulging, convex, bunchy, famous, predominant, egregious, noted, dome-shaped, kenspeckle, embossed, knobby, laureate, noticeable, overriding, palmary, stereometric, supereminent, torose

اراسته ببرگ غار (صفت)
laureate

انگلیسی به انگلیسی

• one who has been honored or received an award for outstanding achievement in a particular field; poet laureate
worthy of honor, deserving recognition; crowned with laurels as a mark of distinction; honored for outstanding achievement in a particular field

پیشنهاد کاربران

نخبه افتخار آفرین ( معمولا در یک زمینه study )
Turkish ⭐Noble Prize laureate⭐ ties the knot
برنده جایزه نوبل ترکیه ای ازدواج کرد
برنده_برنده جایزه
برنده جایزه

بپرس