launched

جمله های نمونه

1. he launched a right to my jaw
با دست راست مشتی بر آرواره ام فرود آورد.

2. he launched his cavalry against them
او با سواره نظام خود بر آنها تاخت.

3. he launched his two sons in carpet business
او به دو پسر خود کمک کرد که دست به تجارت فرش بزنند.

4. he launched into a severe criticism of the u. n.
او سخت سرگرم انتقاد از سازمان ملل شد.

5. a satelite was launched
ماهواره ای به هوا فرستاده شد.

6. another probe was launched yesterday
یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.

7. two missiles were launched against us
دو موشک بر علیه ما پرتاب شد.

8. he was now well launched on a law career
او اکنون در یک شغل قضایی برای خود جا گرفته بود.

پیشنهاد کاربران

To start selling a new product or service to the public
منتشر شد
مثلا
essay launched by Joseph
در صنعت کشتی سازی: به آب انداخته شده
راه اندازی کردن
پرتاب شده
start, begin, make a sudden energetic movement

بپرس