laudatory

/ˈlɒdəˌtɔːri//ˈlɔːdətəri/

معنی: مربوط به تحسین وتمجید
معانی دیگر: ستایش آمیز، ستایشگرانه، تمجیدآمیز، پر حمد و ثنا، تحسین آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: laudatorily (adv.)
• : تعریف: expressing praise.
مترادف: commendatory, praising
متضاد: carping, disparaging
مشابه: approving, complimentary

- So far the reviews have all been laudatory.
[ترجمه گوگل] تا کنون بررسی ها همه ستایش آمیز بوده اند
[ترجمه ترگمان] تا این جا نظرات همه را مدح و ثنا می گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. laudatory comments
توضیحات ستایش آمیز

2. The New York Times has this very laudatory article about your retirement.
[ترجمه گوگل]نیویورک تایمز این مقاله بسیار تحسین برانگیز را در مورد بازنشستگی شما دارد
[ترجمه ترگمان]نیویورک تایمز این مقاله را در مورد دوران بازنشستگی شما مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Beth spoke of Dr. Hammer in laudatory terms.
[ترجمه گوگل]بث در مورد دکتر هامر به زبان ستایش آمیز صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]بت با تعریف و تمجید از دکتر Hammer صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Laudatory backside is containing a Shenzhen is mythological.
[ترجمه گوگل]ستایش پشتی حاوی شنژن اسطوره ای است
[ترجمه ترگمان]پشت laudatory حاوی یک Shenzhen افسانه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Now, when Carrie heard Drouet's laudatory opinion of her dramatic ability, her body tingled with satisfaction.
[ترجمه گوگل]حالا، وقتی کری نظر ستایش آمیز دروئت را در مورد توانایی نمایشی او شنید، بدنش از رضایت گزگز شد
[ترجمه ترگمان]حالا، وقتی که کری صحبت را درباره توانایی دراماتیک او شنید، بدنش از رضایت تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Chicken legs, chicken claws, laudatory title, rich in colloid, with tenacity.
[ترجمه گوگل]پاهای مرغ، چنگال مرغ، عنوان ستایش آمیز، سرشار از کلوئید، با سرسختی
[ترجمه ترگمان]پاهای مرغ، چنگال مرغ، laudatory، title، ثروتمند در colloid، با سرسختی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her teaching evaluations are among the most laudatory in this department.
[ترجمه گوگل]ارزشیابی های تدریس او از ستوده ترین ارزیابی ها در این بخش است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی های آموزشی او از جمله the ثنا در این بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A laudatory speech or written tribute, especially one praising someone who has died.
[ترجمه گوگل]سخنرانی ستایش آمیز یا ادای احترام کتبی، به ویژه سخنانی که در آن کسی که مرده است ستایش می شود
[ترجمه ترگمان]یک ثنا یا ستایش نوشته شده، به خصوص یکی از تحسین کسی که مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Every health minister gets put into his mouth in his early months an ambitious and laudatory summons to voluntary effort.
[ترجمه گوگل]هر وزیر بهداشت در ماه‌های ابتدایی زندگی خود یک فراخوان بلندپروازانه و ستایش آمیز به تلاش داوطلبانه می‌دهد
[ترجمه ترگمان]هر وزیر بهداشت در ماهه ای اولیه خود یک سر بلند پروازانه و laudatory را به تلاش داوطلبانه می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Browsing around the UCOSP blog, I was reminded of why student projects, while laudatory, frequently fail to deliver anything useful.
[ترجمه گوگل]با مرور وبلاگ UCOSP، به یاد این موضوع افتادم که چرا پروژه های دانشجویی، با وجود تحسین برانگیز بودن، اغلب در ارائه هیچ چیز مفیدی شکست می خورند
[ترجمه ترگمان]مرور کردن با مکان نما در وبلاگ UCOSP، به یاد این موضوع افتادم که چرا پروژه های دانشجویی، در حالی که laudatory مرتبا از ارائه هر چیز مفید اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I don't know why, but O. B a way of disparaging me even while laudatory phrases.
[ترجمه گوگل]نمی‌دانم چرا، اما O B راهی برای تحقیر من حتی با عبارات ستایش آمیز
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چرا، اما او ب - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The musical box also has the mind convalesces the laudatory name!
[ترجمه گوگل]جعبه موزیکال نیز ذهن را به نام ستایش آمیز بهبود می بخشد!
[ترجمه ترگمان]این جعبه موسیقی هم ذهن را به اسم ثنا یا تعریف می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a nice write-up in the paper, even a laudatory editorial.
[ترجمه گوگل]نوشته خوبی در روزنامه وجود داشت، حتی یک سرمقاله ستایش آمیز
[ترجمه ترگمان]یک مقاله عالی در روزنامه نوشته شده بود، حتی سر تاماس هم سر تی تر روزنامه ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Attend company events and introduce yourself to upper-level execs - and CC them on those laudatory emails you're forwarding.
[ترجمه گوگل]در رویدادهای شرکت شرکت کنید و خود را به مدیران سطح بالا معرفی کنید - و آنها را در ایمیل های ستایش آمیزی که فوروارد می کنید، CC کنید
[ترجمه ترگمان]در رویداده ای شرکت خود شرکت کنید و خود را به مدیران رده بالای مدیران معرفی کنید - و آن ها را در مورد ایمیل های ارسالی تان به آن ها ارجاع دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به تحسین و تمجید (صفت)
laudating, laudatory

انگلیسی به انگلیسی

• praising, expressing praise, commending
if a piece of writing or speech is laudatory, it expresses praise or admiration for someone; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : laud
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : laudable / laudatory
✅️ قید ( adverb ) : laudably
تحسین برانگیز/قابل ستایش

بپرس