lattice

/ˈlætəs//ˈlætɪs/

معنی: شبکه، شبکه بندی، توری منظم، کار مشبک، شبکه کاری
معانی دیگر: با شبکه یا محجر پوشاندن، آژگن دار کردن، داربست دار کردن، شباک، تارم، چوب بست، محجر، غلبکن، بی چاز، هر چیز شبکه مانند یا شباک مانند، در یا دروازه یا پنجره ی شبکه مانند، (فیزیک) شبکه ی کریستال، حجره، بلور شباک، (در واکنشگرهای اتمی) قرارگیری مواد کافشی و ناکافشی به صورت الگوی هندسی، رجوع شود به:space lattice، به صورت شبکه درآوردن، مشبک کردن، آژگن کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flat, open framework made by interweaving two sets of parallel strips of material, usu. wood, often used as a decorative screen, as on a porch or in a garden.
مترادف: latticework, trellis
مشابه: fret, fretwork, grate, grating, grid, grille, openwork, reticulum, screen

- An artfully placed lattice will hide the unsightly portion of the backyard.
[ترجمه گوگل] مشبکی که به طرز ماهرانه ای قرار داده شده است، قسمت ناخوشایند حیاط خلوت را پنهان می کند
[ترجمه ترگمان] یک شبکه هنرمندانه قرار داده شده بخش ناخوشایند حیاط پشتی را پنهان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in physics, the regularly spaced arrangement of points or matter throughout a space, as in a crystal.
مشابه: arrangement, structure
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lattices, latticing, latticed
• : تعریف: to provide with a lattice.
مشابه: arrange, fret, grate, order, screen, structure

جمله های نمونه

1. We were crawling along the narrow steel lattice of the bridge.
[ترجمه گوگل]در امتداد مشبک فولادی باریک پل می خزیم
[ترجمه ترگمان]روی یکی از پنجره های باریک آهنی پل خزیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The relatively static lattice in a diamond ensures that the scattering is at a minimum and the thermal conductivity is exceptionally good.
[ترجمه گوگل]شبکه نسبتاً ایستا در یک الماس تضمین می کند که پراکندگی در حداقل است و هدایت حرارتی فوق العاده خوب است
[ترجمه ترگمان]شبکه نسبتا ایستا در یک الماس اطمینان می دهد که پراکنش در حداقل بوده و رسانایی حرارتی فوق العاده خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lattice enthalpies can also be calculated using a theoretical model.
[ترجمه گوگل]آنتالپی شبکه را نیز می توان با استفاده از یک مدل نظری محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]lattice enthalpies نیز می تواند با استفاده از یک مدل تیوریک محاسبه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This is because lattice enthalpies relate to the formation of bonds and energy is released when bonds are formed.
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که آنتالپی های شبکه با تشکیل پیوندها ارتباط دارند و با تشکیل پیوندها انرژی آزاد می شود
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که شبکه مشبک مربوط به شکل گیری پیوندها و انرژی زمانی آزاد می شود که اوراق قرضه شکل می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, at the lowest level a phoneme lattice was produced for processing by the lexical access component.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در پایین ترین سطح یک شبکه واجی برای پردازش توسط جزء دسترسی واژگانی تولید شد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، در پایین ترین سطح یک شبکه واج برای پردازش توسط مولفه های دسترسی واژگانی تولید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The caesium chloride lattice is thus said to have 8:8 coordination.
[ترجمه گوگل]بنابراین گفته می شود که شبکه کلرید سزیم دارای هماهنگی 8:8 است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه گفته می شود که شبکه caesium کلرید ۸: ۸ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Open thy lattice, love, listen to me!
[ترجمه گوگل]مشبکت را باز کن عشق، به من گوش کن!
[ترجمه ترگمان]پنجره را باز کن، عزیزم، به من گوش کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Place ricotta filling into prepared pastry and place lattice strips over top.
[ترجمه گوگل]فیل ریکوتا را در شیرینی آماده شده قرار دهید و نوارهای مشبک را روی آن قرار دهید
[ترجمه ترگمان]ricotta را به شیرینی آماده و نوارهای مشبک بالای آن قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was probably the wind rattling some lattice, but she was going to find out.
[ترجمه گوگل]احتمالاً باد چند شبکه را می‌کوبید، اما او می‌خواست بفهمد
[ترجمه ترگمان]احتمالا صدای باد شدید به گوش می رسید، اما او می فهمید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The application of bigram information to the lattice is shown in fig
[ترجمه گوگل]کاربرد اطلاعات بیگرام به شبکه در شکل 1 نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]کاربرد اطلاعات bigram به شبکه در تصویر الف نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The theoretical derivation is based on a lattice treatment.
[ترجمه گوگل]اشتقاق نظری بر اساس یک درمان شبکه است
[ترجمه ترگمان]این استنتاج نظری بر پایه یک روش lattice است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The grammatical tags for the words in the lattice are retrieved from the lexicon.
[ترجمه گوگل]برچسب های دستوری برای کلمات در شبکه از واژگان بازیابی شده است
[ترجمه ترگمان]برچسب های دستوری برای کلمات در شبکه از واژه نامه بازیابی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Any interaction between chains in the crystal lattice will help to hold the structure together more firmly and raise the melting temperature.
[ترجمه گوگل]هر گونه فعل و انفعال بین زنجیره ها در شبکه کریستالی به محکم تر نگه داشتن ساختار و افزایش دمای ذوب کمک می کند
[ترجمه ترگمان]هر گونه تعاملی بین زنجیره ها در شبکه کریستالی، به حفظ دمای ذوب و بالا بردن دمای ذوب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The structure of the crystal lattice must therefore preserve electrical neutrality.
[ترجمه گوگل]بنابراین ساختار شبکه کریستالی باید خنثی الکتریکی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین ساختار شبکه کریستالی باید بی طرفی الکتریکی را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Arrange the anchovy fillets on top in a lattice pattern and place the olives in the spaces.
[ترجمه گوگل]فیله های آنچوی را روی آن به صورت مشبک بچینید و زیتون ها را در فاصله ها قرار دهید
[ترجمه ترگمان]the anchovy را بر روی یک الگوی مشبک مرتب کرده و زیتون را در فضاها قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شبکه (اسم)
grating, net, grate, trellis, netting, mesh, network, lattice, plexus, grille, meshwork, rete, reticule, reticulum, treillage, trelliswork

شبکه بندی (اسم)
netting, lattice, reticulation

توری منظم (اسم)
lattice

کار مشبک (اسم)
lattice

شبکه کاری (اسم)
lattice, latticework, meshwork

تخصصی

[شیمی] شبکه
[عمران و معماری] شبکه
[برق و الکترونیک] شبکه دار - شکبه ؛ شبکه ی تناوبی 1. الگویی از خطوط موقعیتی متقاطع و مشخص که در وضعیتهای ثابتی نسبت به فرستنده ها قرار گرفته اند و نقشه کلی سیستم ناوبری را به وجود می آورند. 2. آرایش منظم اتمها در ماده بلوری .
[زمین شناسی] شبکه بندی، شبکه - آرایشی با گره های تکراری در یک الگوی منظم سه بعدی. شبکه بلوری آرایش ویژه ساختارهای شیمیایی و فیزیکی ترکیبات بلورین می باشد. - در سنگ شناسی : الگوی تصویری نقاط(یا گره ها) که در آن، هر نقطه، محیطی دارد که مشابه نقاط دیگر الگوست. -
[نساجی] شبکه - شبکه کریستالی - حصیر
[ریاضیات] مشبّکه
[خاک شناسی] شبکه
[پلیمر] شبکه بلور، شبکه
[آمار] مشبّکه

انگلیسی به انگلیسی

• structure of interwoven strips of wood or metal (used for windows, gates, etc.)
form a lattice (crisscrossing strips of wood, plastic, etc.); provide with a lattice
a lattice is a pattern or structure made of strips which cross over each other diagonally leaving holes in between.

پیشنهاد کاربران

خرپا ( دکل برق )
"مشبکه" ترجمه درست تر هست.
چوب بست، داربست
● شبکه ( از قطعات به هم متصل )
lattice ( ریاضی )
واژه مصوب: شبکه 2
تعریف: یک مجموعۀ جزئاً مرتب ( partially ordered set ) که هر زیرمجموعۀ دوعضوی آن زبرینه و زیرینه داشته باشد
مشبک - Lattice Organization یعنی سازمان مشبک
شبکه

بپرس