latterly

/ˈlætəli//ˈlætəli/

تازگی، تازگی ها، اخیرا، از چندی پیش، در این روزها اخیرا، بتازگی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: recently; lately.
مشابه: lately

(2) تعریف: in a later time.

جمله های نمونه

1. Scientists have studied the moon through telescopes, and, latterly, from satellites.
[ترجمه گوگل]دانشمندان ماه را از طریق تلسکوپ ها و در نهایت از ماهواره ها مطالعه کرده اند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان ماه را از طریق تلسکوپ مطالعه کرده اند و در این اواخر از ماهواره ها
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. O'Rourke retired after a 15-year career with Bisons, latterly as chief executive.
[ترجمه گوگل]اورورک پس از 15 سال کار در بایسونز بازنشسته شد و اخیراً به عنوان مدیر اجرایی بازنشسته شد
[ترجمه ترگمان]O پس از ۱۵ سال کار با bisons، اخیرا بعنوان مدیر اجرایی بازنشسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her health declined rapidly and latterly she never left the house.
[ترجمه گوگل]سلامتی او به سرعت رو به افول رفت و بعداً هرگز از خانه خارج نشد
[ترجمه ترگمان]سلامت او به سرعت رد شد و در ایام اخیر هرگز از خانه بیرون نرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's only been latterly that we've discovered that it's lots of individual reefs, around about 900 separate reef systems which make up the Great Barrier Reef.
[ترجمه گوگل]تازه اخیراً کشف کرده‌ایم که این صخره‌های منفرد زیاد است، حدود 900 سیستم صخره‌ای مجزا که دیواره مرجانی بزرگ را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]در این اواخر کشف کردیم که تعداد زیادی رگه فردی وجود دارد که حدود ۹۰۰ سیستم صخره ای مجزا را تشکیل می دهد که دیواره بزرگ مرجانی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Latterly, her concentration hasn't been so good.
[ترجمه گوگل]اخیراً تمرکز او چندان خوب نبوده است
[ترجمه ترگمان]بعد از گذشت زمان، تمرکز او خیلی خوب نبوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Latterly his painting has shown a new freedom of expression.
[ترجمه گوگل]اخیراً نقاشی او آزادی بیان جدیدی را نشان داده است
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، نقاشی او آزادی بیان جدیدی را نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was to remain active in the association, latterly as vice president, for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]او قرار بود تا آخر عمر در انجمن فعال بماند و اخیراً به عنوان معاون رئیس جمهور باقی بماند
[ترجمه ترگمان]او در این اواخر به عنوان معاون رئیس جمهور برای بقیه عمرش فعال باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Latterly Dad had sobered much when he was no longer able to perform his old feats of strength and daring.
[ترجمه گوگل]پدر بعداً زمانی که دیگر قادر به انجام شاهکارهای قدیمی خود با قدرت و جسارت نبود، بسیار هوشیار شده بود
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، پدر، وقتی که دیگر قادر به اجرای کاره ای بزرگ و جسارت او نبود، از هوش رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rather more realistically, perhaps, the behemoth has been latterly identified as either the hippopotamus or rhinoceros.
[ترجمه گوگل]شاید به طور واقعی تر، این غول اخیراً به عنوان اسب آبی یا کرگدن شناخته شده است
[ترجمه ترگمان]در واقع بیشتر به طور واقع بینانه، این ماشین گنده در حال حاضر به عنوان اسب آبی و یا کرگدن شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Latterly he was responsible for Courtaulds Textiles' clothing brands and home furnishings divisions.
[ترجمه گوگل]اخیراً او مسئول برندهای پوشاک کورتالدز نساجی و بخش‌های اثاثیه منزل بود
[ترجمه ترگمان]در گذشته، او مسئول Courtaulds پوشاک و مبلمان خانگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Latterly, Lima has been receiving more migrants from the poorest and remotest departments.
[ترجمه گوگل]اخیراً، لیما مهاجران بیشتری را از فقیرترین و دورافتاده ترین بخش ها دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا، \"Latterly\" مهاجران بیشتری را از فقیرترین و دورافتاده ترین قسمت ها دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the sad fact is that Peter Rochford latterly lived alone.
[ترجمه گوگل]اما واقعیت غم انگیز این است که پیتر راچفورد اخیراً تنها زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]اما حقیقت تلخ این است که در ایام اخیر پیتر Rochford تنها زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I have latterly been speaking only of causal circumstances, and not causes.
[ترجمه گوگل]من اخیراً فقط از شرایط علّی صحبت کرده ام و نه علل
[ترجمه ترگمان]من اخیرا فقط درباره شرایط علی صحبت کرده ام و نه علل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And we have latterly seen a feminist perspective informing the debate about nuclear weapons.
[ترجمه گوگل]و ما اخیراً دیدگاه فمینیستی را دیدیم که به بحث در مورد سلاح های هسته ای اطلاع رسانی می کند
[ترجمه ترگمان]و ما اخیرا یک دیدگاه فمینیستی را دیدیم که به بحث درباره سلاح های هسته ای می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lately, recently; later, afterward
latterly means recently; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس