latter

/ˈlætər//ˈlætə/

معنی: آخر، بعدی، اخیر، دومی، اخری، عقب تر، این یک
معانی دیگر: آخری، نهایی، پایانی، پسین، واپسین، اخیرالذکر، پسین گفته، پسین یاد، دومی (در برابر: اولی former)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: the second of two mentioned.
متضاد: former
مشابه: last, second

- I like the taste of both red wine and white wine, but the latter makes me sleepy.
[ترجمه گوگل] من هم طعم شراب قرمز و هم شراب سفید را دوست دارم، اما دومی خوابم می برد
[ترجمه ترگمان] از مزه هر دو شراب قرمز و شراب سفید خوشم می آید، اما دومی مرا خواب آلود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Now that I've heard both of them again, I'm sure I prefer the latter song to the former.
[ترجمه گوگل] حالا که دوباره هر دوی آنها را شنیدم، مطمئنم که آهنگ دومی را به اولی ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان] حالا که دوباره هر دوی آن ها را شنیده ام، مطمئنم که آواز دوم را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: more advanced in time or sequence.
متضاد: former, initial, previous
مشابه: advanced, later

- Latter fashions in the 19th century included a cinched waist.
[ترجمه گوگل] مدهای اخیر در قرن نوزدهم شامل کمر بسته بود
[ترجمه ترگمان] fashions Latter در قرن ۱۹ شامل یک کمر cinched بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The latter chapters of the text deal with prevention of disease.
[ترجمه گوگل] فصل های آخر متن به پیشگیری از بیماری می پردازد
[ترجمه ترگمان] فصل های دوم این متن با پیش گیری از بیماری سروکار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in the later portion or toward the end.
مترادف: later
متضاد: early
مشابه: advanced, final

- He became well-known as a painter in the latter part of his life.
[ترجمه گوگل] او در اواخر عمر خود به عنوان یک نقاش شناخته شد
[ترجمه ترگمان] او به خوبی به عنوان نقاش در بخش دوم زندگی خود شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the latter part of the year
بخش پایانی سال

2. the latter stages of this process
مراحل پایانی این فرایند

3. the second volume deals with latter events
جلد دوم با رویدادهای اخیر سر و کار دارد.

4. she wrote these poems in the latter part of her life
او این اشعار را در ایام آخر عمرش نوشت.

5. this plant's foliation lasts until the latter parts of autumn
برگ دهی این گیاه تا اواخر پاییز ادامه دارد.

6. hassan and hossein are twins, but the latter is shorter than the former
حسن و حسین دوقلو هستند ولی دومی از اولی کوتاه تر است.

7. hassan and hossein are twins, but the former is taller than the latter
حسن و حسین دوقلو هستند ولی اولی از دومی بلندتر است.

8. Did he walk or swim? The latter seems unlikely.
[ترجمه گوگل]راه می رفت یا شنا؟ دومی بعید به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]راه می رفت یا شنا می کرد؟ به نظر بعید میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of the two choices, I prefer the latter.
[ترجمه گوگل]از بین دو گزینه، من دومی را ترجیح می دهم
[ترجمه ترگمان]از بین این دو انتخاب من دومی را ترجیح می دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Of the two the latter is far better than the former.
[ترجمه گوگل]از این دو مورد دومی به مراتب بهتر از اولی است
[ترجمه ترگمان]بین دو نفر اخیر خیلی بهتر از سابق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had to pinch-hit for John when the latter was ill.
[ترجمه گوگل]زمانی که جان بیمار بود، مجبور شد برای جان ضربه بزند
[ترجمه ترگمان]وقتی که بیمار بیمار شد باید به جان جان ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was born in the latter half of the eighteenth century.
[ترجمه گوگل]او در نیمه دوم قرن هجدهم به دنیا آمد
[ترجمه ترگمان]او در نیمه دوم قرن هجدهم به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the latter stages of the fight he began to tire.
[ترجمه گوگل]در مراحل آخر مبارزه او شروع به خسته شدن کرد
[ترجمه ترگمان]در آخرین مراحل نبرد خسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The latter part of the debate concentrated on abortion.
[ترجمه گوگل]بخش آخر بحث بر سقط جنین متمرکز بود
[ترجمه ترگمان]دومین قسمت مباحثات در مورد سقط جنین متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The latter point is the most important.
[ترجمه گوگل]نکته اخیر مهم ترین است
[ترجمه ترگمان]نکته دوم از همه مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I would unhesitatingly choose the latter option.
[ترجمه گوگل]من بدون تردید گزینه دوم را انتخاب می کنم
[ترجمه ترگمان]من بدون تردید گزینه دوم را انتخاب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He presented two solutions. The latter seems much better.
[ترجمه گوگل]او دو راه حل ارائه کرد دومی خیلی بهتر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]او دو راه حل ارائه کرد دومی خیلی بهتر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Celebrations are planned for the latter part of November.
[ترجمه گوگل]جشن ها برای اواخر نوامبر برنامه ریزی شده است
[ترجمه ترگمان]جشن ها برای نیمه دوم نوامبر برنامه ریزی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The area was resettled in the latter half of the century.
[ترجمه گوگل]این منطقه در نیمه دوم قرن سکونت مجدد یافت
[ترجمه ترگمان]این منطقه در نیمه دوم قرن دوباره اسکان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

آخر (صفت)
last, ultimate, latter

بعدی (صفت)
subsequent, further, future, puisne, ulterior, latter, latest

اخیر (صفت)
late, last, recent, latter

دومی (صفت)
t'other, second, latter

اخری (صفت)
latter

عقب تر (صفت)
posterior, latter

این یک (صفت)
latter

تخصصی

[ریاضیات] نوع اول، دوم، اخیر، قسمت اخیر

انگلیسی به انگلیسی

• mentioned second, mentioned last; closer to the end; recent
when two people or things have just been mentioned, you refer to the second one as the latter.
you use latter to describe the second part of a period of time.

پیشنهاد کاربران

مورد دوم اینکه. . .
ترجمه ی دوستان برای واژه ی پر مصرف ، ساده ، ولی گیج کننده ی، latter , عالی بود .
سه نکته را برای learner ها که گیج شدند و با later قاطی کرده اند بنویسم :
۱ - نظر صبایی بسیار عالی و کاربردی است حتما بخوانید.
...
[مشاهده متن کامل]

The latter یعنی دومی ، آخری. مثالش عالی بود. حفظ کنید.
۲ - وقتی بدون The , می آید، به معنی ( آخرین ) و در زبان مقدس پارسی : ( واپسین ) است.
این ترکیب را حفظ کنید تا یادتان بماند :
Latter years سال های واپسین ( عمر یا کار یا هرچی )
۳ - برای درک تفاوتش با later , این اصطلاح برای خداحافظی را همه بلدید :
( C U later )
بعدا میبینمت. حالا اینها را یه یاد بسپارید :
بعدا = later
بعدی = next
واپسین ( آخرین ) = latter
دومی ( آخرین در صف مثلا ) = The latter

آخرین
مثال: There are two options; I prefer the latter.
دو گزینه وجود دارد؛ من ترجیح می دهم آخرین را.
۱. دوم ۲. دومی ۳. آخر ۴. اخیر
دومی، نهایی، آخری، واپسین، بعدی
نامبرده در آخر
نامبرده دومی
بعداً
اواخر
اگر با the بیاد به عنوان اسم بکار میره و برای اشاره به مورد دوم
مثلا راجع به دوتا فیلم صحبت میکنیم و میگیم: اما من دومی رو بیشتر دوس دارم، اینجا بجای دومی از عبارت the latter استفاده میکنیم
بعدی
تفاوت later و latter
Later refers to something happening in the future. Latter refers to the second of two things mentioned in the previous sentence or phrase.
the latter = مورد دوم، مورد آخر، مورد اخیرالذکر

At a time in the future.
با مشکل یا مسئله ای سر و کله زدن
اخیر
یکی مانده به آخر ، ما قبل آخر
مترادف: last but one
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس