latitudinarian

/ˌlætɪtjuːdɪˈneərɪən//ˌlætɪtjuːdɪˈneərɪən/

معنی: وابسته بعرض جغرافیایی، با گذشت، گسترده فکر
معانی دیگر: گسترده اندیش، دارای سعه ی نظر، آزاده، دارای گذشت و احسان (به ویژه در امور مذهبی)، وابسته بعر­ جغرافیایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: permitting or advocating freedom of thought, esp. in religious matters.
اسم ( noun )
مشتقات: latitudinarianism (n.)
• : تعریف: one who favors freedom of thought, esp. in religion.

جمله های نمونه

1. Other societies again seemed remarkably latitudinarian, scarcely appearing to notice that a problem existed.
[ترجمه گوگل]جوامع دیگر مجدداً به طرز قابل توجهی عرضی به نظر می رسیدند و به ندرت متوجه وجود مشکل می شدند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دیگر انجمن های دیگر به طور قابل توجهی latitudinarian به نظر می رسیدند، به ندرت متوجه می شد که مشکل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Economy is latitudinarian intervene with the country creed is his two old main school, the analysis that to the market economy runs is having this two old school to differ apparently.
[ترجمه گوگل]اقتصاد است عرضی مداخله با کشور عقیده دو مکتب اصلی قدیمی او است، تحلیلی که به اقتصاد بازار اجرا می شود داشتن این دو مکتب قدیمی ظاهراً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اقتصاد در حال مداخله با اعتقادات مذهبی دو مکتب اصلی قدیمی او است، این تحلیل که اقتصاد بازار اجرا می کند این است که این دو مدرسه قدیمی ظاهرا با هم تفاوت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. New latitudinarian the child that is capitalist economy, politics and social contradiction development.
[ترجمه گوگل]نسل جدید کودک که اقتصاد سرمایه داری است، سیاست و توسعه تضاد اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]نیو latitudinarian، کودکی که اقتصاد سرمایه داری، سیاست و رشد تناقض اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Should debunk is new latitudinarian carry out the 3 hypocritical sexes that liberalize greatly and fabulosity .
[ترجمه گوگل]باید ابطال جدید است انجام 3 جنس ریاکاری که آزادسازی تا حد زیادی و افسانه
[ترجمه ترگمان]آیا debunk جدید می تواند سه زن ریاکار و hypocritical را که به شدت و fabulosity آزاد هستند را از بین ببرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This could be admirably adventurous or dangerously latitudinarian.
[ترجمه گوگل]این می‌تواند به‌طور تحسین‌برانگیزی ماجراجویانه یا خطرناک باشد
[ترجمه ترگمان]این کار به نحو قابل تحسینی بود یا به طرز خطرناکی latitudinarian
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Regard the contemporary money of latitudinarian now delegate as creed, its generation, development gets the influence of card bogus creed.
[ترجمه گوگل]با توجه به پول معاصر که اکنون به عنوان عقیده تفویض شده است، توسعه آن تحت تأثیر عقیده جعلی کارت قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با توجه به پول معاصر of که اکنون به عنوان فرقه مذهبی، نسل آن، توسعه می یابد، تاثیر عقاید جعلی و جعلی به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Regard a kind of thought as superstructure, new latitudinarian the fight that never abandons ideological field.
[ترجمه گوگل]نوعی اندیشه را روبنا تلقی می کنند، نبردی جدید عرضی که هرگز میدان ایدئولوژیک را رها نمی کند
[ترجمه ترگمان]یک نوع تفکر را به عنوان superstructure، latitudinarian جدید، که هرگز میدان ایدئولوژیک را ترک نمی کند، مورد توجه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And 20 centuries the creed of field of new latitudinarian heavy communalize since 80 time is dogmatic, world capitalism may produce new fascism again.
[ترجمه گوگل]و پس از 20 قرن، عقیده حوزه‌ی جمع‌گرایی سنگین جدید، از زمان 80، جزمی است، سرمایه‌داری جهانی ممکن است دوباره فاشیسم جدیدی تولید کند
[ترجمه ترگمان]و ۲۰ قرن عقیده میدان های جدید latitudinarian سنگین از زمان ۸۰ بار متعصبانه است، سرمایه داری جهان ممکن است دوباره فاشیسم جدیدی را تولید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The countries of Continental Legal System have two version, the latitudinarian action duty and virtual action obligation said.
[ترجمه گوگل]کشورهای سیستم حقوقی قاره دارای دو نسخه هستند، وظیفه اقدام عرضی و تعهد اقدام مجازی
[ترجمه ترگمان]دو کشور سیستم حقوقی قاره ای دارای دو نسخه هستند، وظیفه عمل latitudinarian و تعهد عمل مجازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته ب عرض جغرافیایی (صفت)
latitudinal, latitudinarian

با گذشت (صفت)
latitudinal, lenient, latitudinarian

گسترده فکر (صفت)
latitudinal, latitudinarian

انگلیسی به انگلیسی

• tolerant person, freethinker, open-minded person (especially about religion)
tolerant, freethinking, broad minded (especially about religion)

پیشنهاد کاربران

allowing latitude in religion; showing no preference among varying creeds and forms of worship.
"the latitudinarian clergy of the established Church"
آزادی در انتخاب ( بین ادیان ) ===》 با نشان دادن اینکه هیچ اولویتی بین عقیده و نوع پرستش دیگران قائل نیستی

بپرس