1. Others include lateral thinking, straight and crooked thinking, potential problem analysis, rational decision-making, and so on.
[ترجمه گوگل]سایر موارد عبارتند از تفکر جانبی، تفکر مستقیم و کج، تحلیل مشکل بالقوه، تصمیم گیری منطقی و غیره
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر شامل تفکر جانبی، تفکر غلط، تحلیل مشکل بالقوه، تصمیم گیری منطقی و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر شامل تفکر جانبی، تفکر غلط، تحلیل مشکل بالقوه، تصمیم گیری منطقی و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. So a little lateral thinking was called for.
[ترجمه گوگل]بنابراین کمی تفکر جانبی لازم بود
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک فکر جانبی کوچک برای این کار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک فکر جانبی کوچک برای این کار گذاشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hudevad. Lateral thinking brings environmental benefits.
[ترجمه گوگل]هودواد تفکر جانبی مزایای زیست محیطی به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]Hudevad تفکر جانبی، مزایای زیست محیطی را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Hudevad تفکر جانبی، مزایای زیست محیطی را به ارمغان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. But should this bring a halt to lateral thinking?
[ترجمه گوگل]اما آیا این باید تفکر جانبی را متوقف کند؟
[ترجمه ترگمان]اما این باعث میشه که به فکر جانبی نزدیک بشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما این باعث میشه که به فکر جانبی نزدیک بشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Post-war lateral thinking solved the problem by abolishing the school, but the building survived that, too.
[ترجمه گوگل]تفکر جانبی پس از جنگ با لغو مدرسه مشکل را حل کرد، اما ساختمان از آن هم جان سالم به در برد
[ترجمه ترگمان]تفکر پس از جنگ این مشکل را با منسوخ کردن مدرسه حل کرد، اما این ساختمان نیز از این مساله جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفکر پس از جنگ این مشکل را با منسوخ کردن مدرسه حل کرد، اما این ساختمان نیز از این مساله جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This problem can be solved only through lateral thinking.
[ترجمه گوگل]این مشکل تنها با تفکر جانبی قابل حل است
[ترجمه ترگمان]این مشکل تنها از طریق تفکر جانبی می تواند حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مشکل تنها از طریق تفکر جانبی می تواند حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Vertical thinking is for using ideas and lateral thinking is for changing them.
[ترجمه گوگل]تفکر عمودی برای استفاده از ایده ها و تفکر جانبی برای تغییر آنهاست
[ترجمه ترگمان]تفکر عمودی برای استفاده از ایده ها و تفکرات جانبی برای تغییر آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفکر عمودی برای استفاده از ایده ها و تفکرات جانبی برای تغییر آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Even if they are wrong, a little lateral thinking may help shake up the field.
[ترجمه گوگل]حتی اگر آنها اشتباه کنند، کمی تفکر جانبی ممکن است به تکان دادن میدان کمک کند
[ترجمه ترگمان]حتی اگر اشتباه کنند، یک تفکر جانبی کوچک می تواند به تغییر حوزه کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حتی اگر اشتباه کنند، یک تفکر جانبی کوچک می تواند به تغییر حوزه کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Lateral thinking is the practical process of creativity.
[ترجمه گوگل]تفکر جانبی فرآیند عملی خلاقیت است
[ترجمه ترگمان]تفکر جانبی، فرآیند عملی خلاقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تفکر جانبی، فرآیند عملی خلاقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Arrangement of ideas on the board provides a stimulus for new ideas and lateral thinking.
[ترجمه گوگل]چیدمان ایده ها بر روی تخته محرکی برای ایده های جدید و تفکر جانبی است
[ترجمه ترگمان]آرایش ایده ها در صفحه، انگیزه ای برای ایده ها و تفکرات جانبی جدید فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آرایش ایده ها در صفحه، انگیزه ای برای ایده ها و تفکرات جانبی جدید فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It can be immensely useful - and that is what is looked for with lateral thinking - or it can be false.
[ترجمه گوگل]این می تواند بسیار مفید باشد - و این همان چیزی است که با تفکر جانبی دنبال می شود - یا می تواند نادرست باشد
[ترجمه ترگمان]می تواند بسیار مفید باشد - و این چیزی است که با تفکر جانبی به دنبال آن است - یا می تواند نادرست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]می تواند بسیار مفید باشد - و این چیزی است که با تفکر جانبی به دنبال آن است - یا می تواند نادرست باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And that very excess of safety inspired some bright Vadinamians in to a galaxy-class piece of lateral thinking.
[ترجمه گوگل]و همین امنیت بیش از حد، الهام بخش برخی از وادینامی های باهوش در تفکر جانبی کلاس کهکشانی شد
[ترجمه ترگمان]و این بیش از حد از ایمنی الهام گرفته شده در یک تکه از تفکر جانبی یک کهکشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و این بیش از حد از ایمنی الهام گرفته شده در یک تکه از تفکر جانبی یک کهکشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The model represents most of de Bono's ideas on lateral thinking.
[ترجمه گوگل]این مدل بیشتر ایده های دو بونو در مورد تفکر جانبی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این مدل بیشتر ایده های بونو درباره تفکر جانبی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مدل بیشتر ایده های بونو درباره تفکر جانبی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Volunteers who had entered REM or rapid eye movement sleep - when most dreams occur - were then better able to solve a new problem with lateral thinking.
[ترجمه گوگل]داوطلبانی که وارد خواب REM یا حرکت سریع چشم شده بودند - زمانی که بیشتر رویاها روی می دهند - بهتر می توانستند یک مشکل جدید را با تفکر جانبی حل کنند
[ترجمه ترگمان]داوطلبانی که وارد خواب سبک عناصر نایاب یا سریع شده بودند - وقتی که اغلب خواب ها اتفاق می افتند - پس بهتر است با تفکر جانبی یک مشکل جدید را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]داوطلبانی که وارد خواب سبک عناصر نایاب یا سریع شده بودند - وقتی که اغلب خواب ها اتفاق می افتند - پس بهتر است با تفکر جانبی یک مشکل جدید را حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید