latency

/ˈleɪtənsi//ˈleɪtnt/

معنی: پنهانی، رکود، نهفتگی، پوشیدگی، ناپیدایی، دوره کمون، دوره عکس العمل، مرحله پنهانی
معانی دیگر: دوره عکس العمل، پنهانی، ناپیدایی، پوشیدگی، دوره کمون، مرحله پنهانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or condition of being latent.

- Some viruses have a period of latency between the time one is exposed to them and the onset of symptoms.
[ترجمه علی] بعضی ویروسها میان زمانی که انسان در معرض آنها و شروع علائم قرار دارد یک دوره نهفتگی دارند
|
[ترجمه مهزاد معارفی] برخی ویروسها یک دوره نهفتگی ما بین زمانی که انسان در تقابل با آنها قرار می گیرد و شروع بروز نشانه های بیماری دارد.
|
[ترجمه گوگل] برخی از ویروس ها بین زمانی که فرد در معرض آنها قرار می گیرد و شروع علائم، یک دوره نهفتگی دارند
[ترجمه ترگمان] برخی ویروس ها یک دوره کمون در زمانی دارند که فرد در معرض آن ها و ظهور علایم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. response latency
نهفتگی پاسخ

2. a state of latency.
[ترجمه گوگل]یک حالت تاخیر
[ترجمه ترگمان]حالتی از کمون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He pointed out that the latency period is absent in primitive societies and is found only in higher cultures.
[ترجمه گوگل]وی خاطرنشان کرد: دوره نهفتگی در جوامع بدوی وجود ندارد و تنها در فرهنگ های بالاتر دیده می شود
[ترجمه ترگمان]او خاطر نشان ساخت که دوره کمون در جوامع اولیه وجود ندارد و تنها در فرهنگ های بالاتر یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Freud emphasized the importance of the latency period for the cultural development of the individual, and hence the society.
[ترجمه گوگل]فروید بر اهمیت دوره نهفتگی برای رشد فرهنگی فرد و در نتیجه جامعه تاکید کرد
[ترجمه ترگمان]فروید بر اهمیت دوره کمون برای رشد فرهنگی فرد تاکید کرد و از این رو جامعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Latency is friction in telephone wires that can cause delays in the response time of action gaming.
[ترجمه گوگل]تأخیر اصطکاک در سیم های تلفن است که می تواند باعث تاخیر در زمان پاسخگویی بازی های اکشن شود
[ترجمه ترگمان]کمون اصطکاک در سیم های تلفن است که می تواند باعث تاخیر در زمان واکنش بازی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That latency will get you every time.
[ترجمه گوگل]این تأخیر هر بار شما را دریافت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] اون رکود هر دفعه تبدیل به تو می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The personality traits were not related with either latency or duration of temporalis ES2 in any group.
[ترجمه گوگل]ویژگی‌های شخصیتی با تاخیر یا مدت زمان ES2 تمپورالیس در هیچ گروهی ارتباط نداشت
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شخصیتی با تاخیر یا مدت of ES۲ در هر گروه مرتبط نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Latency is lower and more deterministic because handlers become user-configurable, schedulable entities that can be preempted and prioritized just like any other process.
[ترجمه گوگل]تأخیر کمتر و قطعی‌تر است زیرا کنترل‌کننده‌ها به موجودیت‌های قابل تنظیم و زمان‌بندی توسط کاربر تبدیل می‌شوند که می‌توانند مانند هر فرآیند دیگری از پیش گرفته شده و اولویت‌بندی شوند
[ترجمه ترگمان]کمون پایین و more است زیرا مربیان دارای هویت های قابل پیکربندی مجدد هستند که می توانند اولویت بندی شوند و درست مانند هر فرآیند دیگری اولویت بندی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Latency refers to the time that the garbage collector intrudes in your application.
[ترجمه گوگل]تأخیر به زمانی گفته می شود که زباله جمع کن در برنامه شما نفوذ می کند
[ترجمه ترگمان]کمون به زمانی اشاره می کند که جمع آوری زباله در برنامه شما رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With increasing demand for higher bandwidth and lower latency packet switching, communications providers introduced Frame Relay.
[ترجمه گوگل]با افزایش تقاضا برای پهنای باند بالاتر و سوئیچینگ بسته با تاخیر کمتر، ارائه دهندگان ارتباطات Frame Relay را معرفی کردند
[ترجمه ترگمان]با افزایش تقاضا برای پهنای باند بالاتر و سوییچینگ بسته ارسالی، ارائه دهندگان ارتباطات یک رله فریم را معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To reduce handoff latency in mobile IP, two link layer trigger methods are proposed.
[ترجمه گوگل]برای کاهش تأخیر انتقال در IP تلفن همراه، دو روش ماشه لایه پیوند پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش تاخیر handoff در IP موبایل، دو روش راه اندازی لایه لینک پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Patients usually become symptomatic after a latency period of hours to days.
[ترجمه گوگل]بیماران معمولاً پس از یک دوره نهفتگی چند ساعته تا چند روزه علامت دار می شوند
[ترجمه ترگمان]بیماران معمولا بعد از یک دوره کمون ساعت چند روز بروز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Deterministic behavior at a low latency time was the primary challenge of the applications done in Java.
[ترجمه گوگل]رفتار قطعی در زمان تأخیر کم چالش اصلی برنامه های کاربردی انجام شده در جاوا بود
[ترجمه ترگمان]رفتار قطعی در زمان تاخیر پایین، چالش اصلی برنامه های انجام شده در جاوا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The average latency at which failed publish requests are processed.
[ترجمه گوگل]متوسط ​​تأخیر که در آن درخواست‌های انتشار ناموفق پردازش می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تاخیر متوسط که در آن درخواست ها منتشر نشد پردازش می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The amplitude of the pressure waves declined after a latency period of about 2 to 3 minutes.
[ترجمه گوگل]دامنه امواج فشار پس از یک دوره تاخیر در حدود 2 تا 3 دقیقه کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]دامنه امواج فشاری بعد از دوره کمون حدود ۲ تا ۳ دقیقه کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پنهانی (اسم)
hugger-mugger, concealment, privacy, latency

رکود (اسم)
depression, slump, inactivity, latency, stagnation, dormancy, stagnancy, inaction

نهفتگی (اسم)
latency, dormancy

پوشیدگی (اسم)
privacy, latency, secrecy

ناپیدایی (اسم)
latency

دوره کمون (اسم)
latency

دوره عکس العمل (اسم)
latency

مرحله پنهانی (اسم)
latency

تخصصی

[کامپیوتر] نهفتگی، رکود، زمان بیکاری، تاخیر .
[برق و الکترونیک] کمون ؛ نهانی زمان لازم برای تحویل اطلاعات از حافظه به رایانه ی رقمی . این زمان در دیسک مغناطیسی برابر با مدتی است که طول می کشد تا محل ذخیره ی مورد نظر در زیر هد خواندن قرار گیرد . در سیستم ذخیره ی سری، زمان نهایی برابر با زمان دستیابی منهای زمان کلمه است.
[بهداشت] نهفتگی

انگلیسی به انگلیسی

• being hidden, being out of sight; latency stage (psychology); retrieval time (computers)

پیشنهاد کاربران

درنگ
( روان شناسی ) [همیشه ردّی از محتویات ناخودآگاه به طریقی در ساحت خودآگاه حضور دارد ولی ناآشکار است]؛ حاضر ولی ناآشکار.
دیرکرد
تاخیر

بپرس