latched

/ˈlæt͡ʃt//læt͡ʃt/

معنی: ضامندار، چفت دار
معانی دیگر: ضامندار، چفت دار

جمله های نمونه

1. she latched onto my son at the party and didn't let him meet anyone else
در مهمانی انگل پسرم شد و نگذاشت او با کس دیگری آشنا شود.

2. The child latched onto his mother,unwilling to let her go.
[ترجمه گوگل]کودک به مادرش چسبید و حاضر نبود او را رها کند
[ترجمه ترگمان]کودک دهانش را قفل کرد و نمی خواست رهایش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rob had latched onto me. He followed me around, sat beside me at lunch, and usually ended up working with me.
[ترجمه گوگل]راب به من چسبیده بود او من را دنبال می کرد، هنگام ناهار کنارم می نشست و معمولاً با من کار می کرد
[ترجمه ترگمان] راب به من چسبیده بود او به دنبال من آمد و در کنار من در کنار من نشست و معمولا با من کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Unfortunately the press have already latched onto the story.
[ترجمه گوگل]متأسفانه مطبوعات قبلاً به این داستان چسبیده اند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه مطبوعات پیش از این بر روی این موضوع پافشاری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He latched onto Sandy at the party and wouldn't go away.
[ترجمه گوگل]او در مهمانی به سندی چسبید و نمی رفت
[ترجمه ترگمان]او به سمت سندی رفت و از آنجا دور نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She soon latched onto the idea.
[ترجمه گوگل]او به زودی به این ایده چسبید
[ترجمه ترگمان]به زودی به فکر افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I haven't really latched on to what you mean could you explain it again?
[ترجمه گوگل]من واقعاً متوجه منظور شما نشدم ممکن است دوباره توضیح دهید؟
[ترجمه ترگمان]من واقعا به اون چیزی که منظورت بود گیر ندادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The government have latched onto environmental issues to win votes.
[ترجمه گوگل]دولت برای کسب آرا به مسائل زیست محیطی چنگ زده است
[ترجمه ترگمان]دولت بر روی مسائل زیست محیطی برای برنده شدن رای داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She latched onto me as soon as she arrived, and I had to spend the rest of the evening talking to her.
[ترجمه گوگل]او به محض ورود به من چسبید و من مجبور شدم بقیه عصر را با او صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه او وارد شد به من چسبید و من مجبور شدم بقیه شب را با او صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He latched on to 000 shares.
[ترجمه گوگل]او به 000 سهم چسبید
[ترجمه ترگمان]او on سهم به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the dancing party,a young girl latched onto the millionaire.
[ترجمه گوگل]در مهمانی رقص، یک دختر جوان به میلیونر چسبید
[ترجمه ترگمان]در جشن رقص، یک دختر جوان روی یک میلیونر نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He closed the window and latched it.
[ترجمه گوگل]پنجره را بست و بست
[ترجمه ترگمان]پنجره را بست و چفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He latched onto us and we couldn't get rid of him.
[ترجمه گوگل]او به ما چسبید و ما نتوانستیم از شر او خلاص شویم
[ترجمه ترگمان]اون روی ما گیر کرد و ما نتونستیم از شرش خلاص بشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The collector knew that he had latched onto a rare antique.
[ترجمه گوگل]کلکسیونر می دانست که به یک عتیقه کمیاب چسبیده است
[ترجمه ترگمان]The می دانست که روی یک عتیقه نادر چفت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضامن دار (صفت)
latched

چفت دار (صفت)
latched

پیشنهاد کاربران

بپرس