lass

/ˈlæs//læs/

معنی: دختر، زن جوان
معانی دیگر: دخترک، معشوقه، دلدار، یار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a girl or young woman; maiden.
مترادف: demoiselle, girl, lassie
مشابه: baby, damsel, female, filly, lady, mademoiselle, maid, maiden, miss, wench

(2) تعریف: a girlfriend; sweetheart.
مترادف: girl, girlfriend
مشابه: dear, fianc�e, love, sweetheart

جمله های نمونه

1. a bonny lass
دخترک تو دل برو

2. a dainty lass
دخترک ظریف و زیبا

3. after greetings, he eyed the letter the lass had brought
پس از سلام و احوالپرسی به نامه ای که دخترک آورده بود نظر افکند.

4. Anne is a Lancashire lass from Longton, near Preston.
[ترجمه گوگل]آن یک زن لنکاوی از لانگتون، نزدیک پرستون است
[ترجمه ترگمان]آن دختر Lancashire اهل Longton در نزدیکی پرستون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was playing the fool with that lass.
[ترجمه Pooria] او درحال بازی کردن با آن دخترک احمق بود
|
[ترجمه گوگل]او با آن دختر احمق بازی می کرد
[ترجمه ترگمان] اون داشت با اون دختره احمق بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "What is it, lass?" Finlay cried.
[ترجمه گوگل]"چیه دختر؟" فینلی گریه کرد
[ترجمه ترگمان]\" \" \"این دختر چه بود؟\" \" \" \"Finlay\" گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She's a rum girl/lass/one.
[ترجمه گوگل]او یک دختر/دختر/یک رام است
[ترجمه ترگمان]او یک دختر رام و یک دختر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a strapping lass.
[ترجمه گوگل]او یک دختر تسمه زن است
[ترجمه ترگمان]او یک دختر کوچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And you are the hot favourite, bonny lass.
[ترجمه گوگل]و تو دختر دوست داشتنی و دوست داشتنی هستی
[ترجمه ترگمان]و تو هم آن دختر کوچولوی جذاب و دوست داشتنی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hairflair interviewed the Edinburgh lass who is cutting a name for herself at the Charlie Miller salon.
[ترجمه گوگل]Hairflair با دختر ادینبورگی که در سالن چارلی میلر نام خود را بریده است مصاحبه کرد
[ترجمه ترگمان]Hairflair با دختر Edinburgh که در سالن چارلی میلر نام خود را می برید، مصاحبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This year a mere sprat of a northern lass won my heart playing hers out on a mighty and sonorous trombone.
[ترجمه گوگل]امسال تنها یک پسر بچه شمالی با نواختن قلب او روی یک ترومبون قدرتمند و پرصدا قلبم را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]امسال فقط یک تکه کوچک از یک دختر کوچک شمالی قلب مرا با نوای قوی و پرطنین بازی در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I've a vague memory of a plump wee lass at a cousin's wedding three or four years back.
[ترجمه گوگل]من یک خاطره مبهم از یک زن چاق و چاق در عروسی پسر عموی سه یا چهار سال پیش دارم
[ترجمه ترگمان]خاطره مبهمی از یک دختر کوچک چاق و کوچک در عروسی یک پسر عمو یا چهار سال پیش دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nay lass, don't cry.
[ترجمه گوگل]نه دختر، گریه نکن
[ترجمه ترگمان]نه، دختر، گریه نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Photographs indicate that she was a bonny young lass likely to stir the emotions of any number of local young men.
[ترجمه گوگل]عکس‌ها نشان می‌دهند که او دختر جوانی بود که احتمالاً احساسات بسیاری از مردان جوان محلی را برمی‌انگیخت
[ترجمه ترگمان]عکس ها حاکی از آن هستند که او دختر زیبا و زیبایی است که احساسات بسیاری از مردان جوان را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دختر (اسم)
maid, gill, daughter, girl, gal, sissy, wench, sister, lass, lassie, girlie, periwinkle, quean, sis

زن جوان (اسم)
puss, moll, girl, lass, lassie

انگلیسی به انگلیسی

• young girl; sweetheart (of a girl or young woman)
in some parts of britain, a young woman or girl is referred to as a lass.

پیشنهاد کاربران

بپرس