lashing

/ˈlæʃɪŋ//ˈlæʃɪŋ/

معنی: طعنه، شلاق زنی
معانی دیگر: (انگلیس - عامیانه - جمع) زیاد، خیلی، (خوراک و نوشیدنی) یک عالمه، تازیانه زنی، گوشمالی، بازخواست، نکوهش، بستن، تسمه بندی، طناب پیچی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of a person or thing that lashes.

(2) تعریف: a whipping, flogging, or other beating with or as if with a lash.
مشابه: lash

(3) تعریف: a severe rebuke or scolding.
اسم ( noun )
• : تعریف: the action of binding, as with a rope, or the material used to do this.

جمله های نمونه

1. newspapers kept lashing him
روزنامه ها مرتب از او انتقاد می کردند.

2. The hail is lashing down on the roof.
[ترجمه گوگل]تگرگ روی پشت بام می‌بارد
[ترجمه ترگمان]درود بر پشت بوم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The speaker was lashing the crowd.
[ترجمه گوگل]سخنران جمعیت را شلاق می زد
[ترجمه ترگمان]سخنران به جمعیت مشت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Secure the anchor by lashing it to the rail.
[ترجمه گوگل]لنگر را با چسباندن آن به ریل محکم کنید
[ترجمه ترگمان] لنگر رو با شلاق به نرده ببندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The rain was lashing the windows.
[ترجمه گوگل]باران به پنجره ها ضربه می زد
[ترجمه ترگمان]باران به پنجره ها ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He gave the poor donkey a terrible lashing.
[ترجمه گوگل]شلاق وحشتناکی به الاغ بیچاره زد
[ترجمه ترگمان]ضربه وحشتناکی به الاغ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The sound of the rain lashing against the windows was deafening.
[ترجمه گوگل]صدای باران که به پنجره ها می کوبید کر کننده بود
[ترجمه ترگمان]صدای باران به پنجره ها گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The shelter is built by lashing poles together to form a small dome.
[ترجمه گوگل]این پناهگاه با اتصال تیرک ها به یکدیگر ساخته شده و گنبد کوچکی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]این پناه گاه با ضربات چوب به هم متصل می شود تا یک گنبد کوچک را شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After a cruel tongue lashing, he threw the girl out of the group.
[ترجمه گوگل]پس از شلاق ظالمانه، دختر را از گروه بیرون انداخت
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یک زبون بی رحما نه ضربه زد، دختر را از گروه بیرون انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More often than not, the lashing simply came apart in my hands.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات، شلاق به سادگی در دستان من از هم جدا می شد
[ترجمه ترگمان]بیشتر از آن نه که دست و پایم را از هم جدا کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The spectacle before her, half obscured by the lashing spray, left an indelible impression.
[ترجمه گوگل]منظره ای که در مقابل او قرار داشت، نیمه ای که توسط اسپری شلاق پوشانده شده بود، تأثیری پاک نشدنی بر جای گذاشت
[ترجمه ترگمان]منظره ای که پیش از او دیده می شد، منظره محو و محو نشدنی او را تحت الشعاع قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The menace was the lashing rattan.
[ترجمه گوگل]تهدید شلاق چوب دستی بود
[ترجمه ترگمان]The عصای خیزران خوری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Straps/attachment points: two lashing patches on lid; no ice axe loop.
[ترجمه گوگل]تسمه / نقاط اتصال: دو تکه شلاق روی درب بدون حلقه تبر یخی
[ترجمه ترگمان]نقاط اتصال \/ ضمیمه: دو لکه شلاق در در، و هیچ حلقه تبر سنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wind screaming and the rain lashing on the windows sent me into a reverie.
[ترجمه گوگل]فریاد باد و بارانی که به پنجره ها می کوبید مرا به خواب فرو برد
[ترجمه ترگمان]باد جیغ می کشید و باران به پنجره ها کوبیده می شد و مرا به رویا فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sailors made a raft by lashing tree-trunks together.
[ترجمه گوگل]ملوانان با بستن تنه درختان به هم قایق ساختند
[ترجمه ترگمان]ملوانان کلک را با تنه درختی به هم بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طعنه (اسم)
invective, reproach, reproof, lash, quip, scoff, irony, jape, rebuke, twit, expostulation, sarcasm, jeer, jest, call-down, brush-off, taunt, satire, lashing

شلاق زنی (اسم)
whipping, lashing, flagellation, licking

انگلیسی به انگلیسی

• act of striking with a lash; whipping; harsh scolding; act of tying with a cord
lashings are ropes or cables used to tie something firmly to something else.
a lashing is a punishment in which a person is hit with a whip.
a lashing is also a cruel and angry speech, criticizing or scolding someone or something.
lashings of something means a large quantity or amount of it; an old-fashioned use.
see also lash.

پیشنهاد کاربران

( دریانوردی ) لشینگ بار یا مهارسازی کانتینرها در کشتی های باری یکی از عملیات های مهم در بارگیری کانتینر بالای عرشه و درب انبارها در ردیف های دوم به بالا می باشد. عملیات لشینگ بار برای مهارسازی کانتینرهای
...
[مشاهده متن کامل]
ردیف دوم به وسیله تسمه ها و قلاب های بسیار محکم بر روی عرشه کشتی ها است. در این عملیات کانتینرهای فوقانی با استفاده از قلاب و تسمه محکم می شوند. این کار برای ممانعت و لیز خوردن کانتینرها بر روی هم است.

شلاق زدن
تازیانه زدن
شلاق وار زدن

بپرس