lascivious

/ləˈsɪviəs//ləˈsɪvɪəs/

معنی: هرزه، شهوانی، شهوت انگیز
معانی دیگر: وابسته به یا بیانگر شهوت و هرزگی، آژوناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lasciviously (adv.), lasciviousness (n.)
(1) تعریف: of, characterized by, or inclined to sexual lust or lewdness.
مترادف: horny, lecherous, libidinous, lubricious, lustful, prurient, randy
مشابه: bawdy, carnal, lewd, lusty, salacious, wanton

(2) تعریف: exciting or expressing lust.
مترادف: lustful, prurient
مشابه: lecherous, obscene, provocative, sensual

- a lascivious wink
[ترجمه گوگل] یک چشمک شیطون آمیز
[ترجمه ترگمان] یک چشمک شهوت انگیز،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lascivious pictures
عکس های شهوت انگیز

2. a lascivious look
نگاهی شهوت آمیز

3. The man was lascivious, sexually perverted and insatiable.
[ترجمه گوگل]مرد هوسباز، از نظر جنسی منحرف و سیری ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]آن مرد شهوت انگیز و perverted و سیری ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So much, thought Blanche, for flirting with the lascivious old devil.
[ترجمه گوگل]بلانچ به خاطر معاشقه با شیطان پیر هوس باز فکر کرد
[ترجمه ترگمان]بل انش که داشت با شیطان شهوت انگیز لاس می زد گفت: خیلی زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In his old age Cato became lascivious and misconducted himself with a woman slave.
[ترجمه گوگل]کاتو در سنین پیری هوسباز شد و با یک کنیز بدرفتاری کرد
[ترجمه ترگمان]در دوران کهولت، کاتو به نحوی شهوت انگیز و misconducted با برده ای زن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She was a lascivious bitch, this Marcelle, and pleasant at the same time.
[ترجمه گوگل]او یک عوضی شیطون، این مارسل، و در عین حال دلپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او یک ماده شهوت انگیز بود که در آن واحد هم خوشایند و مطبوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The lascivious person was put in prison.
[ترجمه گوگل]شخص هوسباز را به زندان انداختند
[ترجمه ترگمان] کسی که شهوت انگیز \"تو زندان بود\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Vermont has laws against 'lewd and lascivious conduct, ' but doesn't prohibit public nudity.
[ترجمه گوگل]ورمونت قوانینی علیه «رفتار زشت و زننده» دارد، اما برهنگی عمومی را ممنوع نمی کند
[ترجمه ترگمان]ورمونت برای رفتار شهوانی و شهوانی قوانینی دارد، اما برهنگی عمومی را ممنوع نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That man used to be a lascivious person.
[ترجمه گوگل]آن مرد قبلاً آدم هوسبازی بود
[ترجمه ترگمان] اون مرد یه آدم شهوت انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fickle and lascivious woman was sneered at by people.
[ترجمه گوگل]این زن متزلزل و هوسباز مورد تمسخر مردم قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]زن دمدمی مزاجی و شهوت انگیز او را ریشخند می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Is lascivious online content, traditionally on top, losing its lustre?
[ترجمه گوگل]آیا محتوای آنلاین مزخرف که به طور سنتی در صدر قرار دارد، درخشش خود را از دست داده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک محتوای آنلاین شهوانی، به طور سنتی روی بالا، از دست دادن درخشش خود است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His mind cleared instantly of the idle, lascivious thoughts it had been occupied with.
[ترجمه گوگل]ذهن او فوراً از افکار بیهوده و مزاحم که درگیر آنها شده بود پاک شد
[ترجمه ترگمان]ذهنش از افکار پوچ و شهوت انگیز رها شد که با آن درگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was starred into nervousness and unease by his lascivious eyes.
[ترجمه گوگل]چشمان هوسباز او در حالت عصبی و ناراحتی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او در حالت عصبی و ناراحتی با چشم های شهوانی خود بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thanks to her looks, blonde hair and figure, being chatted up by lascivious males was an ongoing nuisance.
[ترجمه گوگل]به لطف ظاهر، موهای بلوند و هیکل او، صحبت کردن توسط مردان شیطون باعث آزار دائمی او شد
[ترجمه ترگمان]با تشکر از نگاه او، موهای بلوند و اندام او در حال گپ زدن با مردان شهوت انگیز، موجب آزار و آزار او شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

شهوانی (صفت)
randy, sensual, carnal, brutal, passionate, lustful, lecherous, lascivious, fulsome, voluptuous, salacious, red-blooded, ruttish

شهوت انگیز (صفت)
obscene, luscious, lascivious, voluptuous, lusty, sexy

انگلیسی به انگلیسی

• lustful, lecherous, lewd; arousing or expressing sexual desire
lascivious people have a strong desire for sex; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

مهیج از نظر جنسی؛ شهوت برانگیز؛ ( گاهی به معنی ) نفسانی ( در تقابل با روحانی و معنوی
Example: 👇
PAT: Well, there are crazy priests. Anyways, I bet there have been, sometime.
TOM: Never. Never one. God wouldn't let there be.
...
[مشاهده متن کامل]

NORMAN: What about Theo - philus … [He] Just burnt the library at Alexandria that's all.
TOM: Well, if hit it, I bet he had some good reason. I bet they were impure books or something.
NORMAN: He was crazy.
TOM: I bet he knew they were good and lascivious, and he just burned them to the honor and glory of God. ( Hotel Universe - a play by Philip Barry )
پَت: خُب کشیشانِ دیوانه هم وجود دارن. بهرحال، شرط می بندم زمانی وجود داشتن.
تام: هرگز. حتی یکدونه. چنین چیزی غیر ممکنه. خداوند اجازه نمی ده.
نورمن: ثیافیلِس چطور که کتابخانه ی اسکندریه رو به آتش کشید؟
تام: اگه حتی فرضاً اینکار رو کرده باشه، شرط می بندم دلیل خوبی داشته. مطمئنم کتاب ها نادرست و یا یه جورایی انحرافی بودن.
نورمن: اون آدم دیوانه بود.
تام: شرط می بندم میدونست که اون کتاب ها خوب بودن و از نظر جنسی مهیج بودن. فقط به افتخار و عظمت پروردگار متعال اونا رو سوزونده.
* قطعه ی انتخابی: نمایشنامه ی �هتل یونیورس، � اثر فیلیپ بِری

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lasciviousness
✅️ صفت ( adjective ) : lascivious
✅️ قید ( adverb ) : lasciviously

بپرس