larvicide


معنی: حشره کش
معانی دیگر: لیسه کش، کرمینه کش، دافع کرم حشره

جمله های نمونه

1. Larvicidal oil or larvicide (such as temephos, Bacillus thuringiensis subspecies israelensis etc. ) can be applied to stagnant water directly with dosage according to the label instructions.
[ترجمه گوگل]روغن لاروکش یا لاروکش (مانند تمفوس، باسیلوس تورینگینسیس زیرگونه israelensis و غیره) را می توان به طور مستقیم با دوز مطابق دستورالعمل برچسب روی آب راکد اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]روغن Larvicidal و یا larvicide (مانند temephos، Bacillus thuringiensis subspecies israelensis غیره)را می توان برای آب راکد به طور مستقیم با مقدار مطابق با دستورالعمل برچسب به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Depending on the product, larvicide may be applied weekly into the stagnant water until the water has been removed.
[ترجمه گوگل]بسته به محصول، لاروکش ممکن است به صورت هفتگی در آب راکد اعمال شود تا زمانی که آب خارج شود
[ترجمه ترگمان]بسته به محصول، larvicide ممکن است به صورت هفتگی در آب راکد به کار رود تا زمانی که آب حذف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Higher than required concentration of larvicide or excessive amount of larvicidal oil would not give better result on killing the mosquito larvae.
[ترجمه گوگل]غلظت بالاتر از حد مورد نیاز لاروکش یا مقدار بیش از حد روغن لاروکش نتیجه بهتری در کشتن لارو پشه نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بالاتر از غلظت مورد نیاز of یا مقدار بیش از حد نفت خام منجر به کشتن لارو پشه نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although larvicide has been distributed in 9districts since 200 logistic regression analysis showed no association between the intervention and dengue incidence.
[ترجمه گوگل]اگرچه لاروکش در 9 ناحیه توزیع شده است از 200 تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک هیچ ارتباطی بین مداخله و بروز دنگی نشان نداد
[ترجمه ترگمان]اگرچه larvicide در ۹ منطقه توزیع شده است، از زمان ۲۰۰ تجزیه و تحلیل رگرسیون لجستیک، هیچ ارتباطی بین مداخله و ابتلا به تب دنگی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Methods The density surveillance was conducted by the spoon method, and 10% beta-cypermethrin and 1% Abate larvicide were deployed on the spot for larval control.
[ترجمه گوگل]روش‌ها نظارت بر تراکم به روش قاشقی انجام شد و 10 درصد بتا سیپرمترین و 1 درصد لاروکش آبات در محل برای کنترل لارو مستقر شدند
[ترجمه ترگمان]روش های نظارت چگالی با روش قاشق انجام شد و ۱۰ % بتا - cypermethrin و ۱ % Abate larvicide در نقطه کنترل لاروی مستقر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حشره کش (اسم)
fly dope, insecticide, larvicide

انگلیسی به انگلیسی

• substance which kills larvae

پیشنهاد کاربران

larvicide ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: کرمینه کُش
تعریف: ماده ای شیمیایی که از آن برای از بین بردن کرمینه ها ( larvae ) استفاده می شود

بپرس