largeness


معنی: فراخی
معانی دیگر: بزرگی، درشتی، زیادی، وسعت

جمله های نمونه

1. Once you have largeness of mind, your life will become as vast as the sea.
[ترجمه گوگل]وقتی ذهنت بزرگ شد، زندگیت به وسعت دریا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه سر و کله بزرگ داشته باشید، زندگی شما به اندازه دریا پهناور خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The might have repercussions of unimaginable largeness.
[ترجمه گوگل]ممکن است عواقبی به بزرگی غیرقابل تصور داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است repercussions بودن چیزهای غیرقابل تصور را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Smallness is the antithesis of largeness.
[ترجمه گوگل]کوچکی نقطه مقابل بزرگی است
[ترجمه ترگمان]smallness، antithesis و بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A ordinary and largeness mother.
[ترجمه گوگل]یک مادر معمولی و بزرگ
[ترجمه ترگمان]یک مادر بزرگ و بزرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The one is largeness.
[ترجمه گوگل]یکی بزرگی است
[ترجمه ترگمان]آن یکی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The land seascape had an abandoned quality and a largeness that made the heart swell out to fill it.
[ترجمه گوگل]منظره دریای خشکی کیفیتی متروک و بزرگی داشت که قلب را متورم می کرد تا آن را پر کند
[ترجمه ترگمان]منظره دریا نوردی و بزرگی بود که قلب را پر کرده بود تا آن را پر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is this company I hardly work for everyday? When largeness earthquake occurred in my nation.
[ترجمه گوگل]آیا این شرکتی است که من به سختی هر روز برای آن کار می کنم؟ زمانی که زلزله بزرگی در ملت من رخ داد
[ترجمه ترگمان]آیا این شرکت به ندرت برای هر روز کار می کند؟ زمانی که یک زمین لرزه بزرگ در کشور من رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For example, in many languages the vowel sound "i" is associated with smallness—little, tiny, petit, ni?o, and so on—whereas the sound "a" or "o" is associated with largeness—grand, gross, gordo, etc.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، در بسیاری از زبان‌ها، صدای مصوت "i" با کوچکی مرتبط است - کوچک، کوچک، کوچک، ni?o، و غیره - در حالی که صدای "a" یا "o" با بزرگی همراه است - بزرگ، درشت، گوردو و غیره
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، در بسیاری از زبان ها صدای مصوت i با کوچکی کوچک، کوچک، کوچک و کوچک مرتبط است؟ و غیره - در حالی که صدا \"a\" یا \"o\" وابسته به چیزهای بزرگ، بزرگ، ناخالص، و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lead slags sometimes contain metal high and the fitted conditions were not eligible, so some plants take order with lead slag lately and make largeness abandon.
[ترجمه گوگل]سرباره‌های سرب گاهی دارای فلز زیاد هستند و شرایط مناسب مناسب نبود، بنابراین برخی از گیاهان اخیراً سرباره سرب را سفارش می‌دهند و بزرگی را رها می‌کنند
[ترجمه ترگمان]slags سرب گاهی حاوی فلزات بلند هستند و شرایط مناسب واجد شرایط نیستند، بنابراین برخی گیاهان به تازگی به همراه سرباره سرب سفارش می گیرند و بزرگ شدن را رها می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراخی (اسم)
amplitude, ampleness, wideness, largeness

انگلیسی به انگلیسی

• greatness, bigness; pomposity; generosity, openhandedness (obsolete)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : enlarge / large
✅️ اسم ( noun ) : largeness / enlargement / enlarger
✅️ صفت ( adjective ) : large / largish / enlarged
✅️ قید ( adverb ) : largely

بپرس