lardy

مانند پیه خوک، دارای پیه خوک

جمله های نمونه

1. Brush the lardy cakes with milk and place in the hottest part of the oven.
[ترجمه گوگل]کیک های لردی را با قلم مو با شیر آغشته کنید و در داغ ترین قسمت فر قرار دهید
[ترجمه ترگمان]به راش کیک های lardy با شیر و مکان در گرم ترین قسمت فر قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Nicholas Lardy at the Peterson Institute in Washington is more circumspect.
[ترجمه گوگل]نیکلاس لاردی در انستیتوی پترسون در واشنگتن محتاط تر است
[ترجمه ترگمان]نیکولاس Lardy در موسسه پترسون در واشنگتن more تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Dave. . . had dragged his lardy body into a vertical position.
[ترجمه گوگل]دیو بدن لدی خود را به حالت عمودی کشیده بود
[ترجمه ترگمان]دیو پیکر lardy را به یک حالت عمودی کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Turn out the lardy cakes and sprinkle a mix of half sugar, half ground cinnamon on top of the lardy cakes.
[ترجمه گوگل]کیک های لردی را خاموش کنید و مخلوطی از نصف شکر و نصف دارچین آسیاب شده را روی کیک های لردی بپاشید
[ترجمه ترگمان]کیک lardy را خاموش کنید و مخلوطی از شکر و نیم ground روی کیک lardy بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But among those predicting that the Chinese may move more rapidly is Nicholas Lardy, a China expert at the Peterson Institute.
[ترجمه گوگل]اما در میان کسانی که پیش بینی می کنند چینی ها ممکن است با سرعت بیشتری حرکت کنند، نیکلاس لاردی، کارشناس چین در موسسه پترسون است
[ترجمه ترگمان]اما در بین کسانی که پیش بینی می کنند چینی ها ممکن است سریع تر حرکت کنند، نیکولاس Lardy، متخصص چینی در موسسه پترسون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fatty; resembling pig fat; containing pig fat

پیشنهاد کاربران

بپرس