lard

/ˈlɑːrd//lɑːd/

معنی: گوشت خوک، چربی خوک، چربی زدن، ارایش دادن
معانی دیگر: (خوراک پزی) لایه های پیه یا گوشت خوک را لابلای گوشت مرغ و غیره قرار دادن، گیرایی و جلا دادن به، زیبا کردن، چرب و نرم کردن، پیه خوک، روغن خوک، روغن مالیدن به، چرب کردن، گریس کاری کردن، چرب زبانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the rendered fat of pigs, used in cooking.
مشابه: grease
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lards, larding, larded
(1) تعریف: to apply rendered pig fat to.

(2) تعریف: to add lard to (food) before cooking in order to enrich.

(3) تعریف: to add to (something) for enrichment or embellishment.

- She lards her conversation with literary references.
[ترجمه گوگل] او گفتگوی خود را با ارجاعات ادبی پیش می برد
[ترجمه ترگمان] او گفتگوی خود را با منابع ادبی به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to lard a boned chicken
پیه لای مرغ بی استخوان گذاشتن

2. to render lard
(با جوشاندن) پیه گرفتن

3. Lard the boned chicken with pig fat.
[ترجمه گوگل]گوشت مرغ استخوان‌دار را با چربی خوک بپزید
[ترجمه ترگمان]چربی گوشت خوک با چربی خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Put water, butter and lard into a saucepan and bring slowly to the boil.
[ترجمه گوگل]آب، کره و گوشت خوک را در قابلمه بریزید و به آرامی بجوشانید
[ترجمه ترگمان]آب، کره و چربی داخل یک ماهی تابه و آرام به جوش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lard can be rendered down and used for cooking.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک را می توان خرد کرد و برای پخت و پز استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Lard را می توان پایین آورد و برای پخت استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Inevitably it has had to lard its work with contingencies and question marks.
[ترجمه گوگل]ناگزیر باید کار خود را با موارد احتمالی و علامت سوال پیش ببرد
[ترجمه ترگمان]به ناچار باید چربی خود را با احتمالات و علایم سوال حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many hare devotees like to lard hare with strips of pork fat seasoned with herbs and Cognac.
[ترجمه گوگل]بسیاری از طرفداران خرگوش دوست دارند خرگوش خوک را با نوارهایی از چربی گوشت خوک چاشنی شده با گیاهان و کنیاک تهیه کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از devotees خرگوش مانند خرگوش چربی با باریکه های گوشت خوک فصلی با گیاهان و گیاهان لوبیا دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is rarely necessary to lard farm-raised game, since the meat is seldom as lean as its wild counterpart.
[ترجمه گوگل]به ندرت لازم است که گوشت خوک را که در مزرعه پرورش داده می شود، پرورش دهید، زیرا گوشت به ندرت به اندازه همتای وحشی آن لاغر است
[ترجمه ترگمان]به ندرت لازم است که یک بازی پرورش خوک پرورش یابد چون گوشت به ندرت به اندازه همتای وحشی خود لاغر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nothing but paint on a piece of lard.
[ترجمه گوگل]چیزی جز رنگ کردن روی یک تکه گوشت خوک نیست
[ترجمه ترگمان] هیچی جز رنگ کردن روی یه تیکه از چربی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sometimes I filled a lard pail with cool water and kept it by me for refreshment while I worked at my sandpile or some other obscure project in the back yard.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات یک سطل گوشت خوک را با آب خنک پر می‌کردم و آن را در کنار خود نگه می‌داشتم تا از طراوت لذت ببرم، در حالی که در حیاط پشتی خانه‌ام یا پروژه‌های مبهم دیگری کار می‌کردم
[ترجمه ترگمان]گاهی یک سطل چربی با آب سرد پر می کردم و آن را تا مدتی که در sandpile یا یک پروژه کوچک دیگر در حیاط پشتی کار می کردم نگه می داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. By studying on comparability, stearin fractions of lard obtained dry fractionationand hydrogenated cottonseed oil are chosen as raw materials of shortening.
[ترجمه گوگل]با مطالعه بر روی مقایسه، فراکسیون های استئارین گوشت خوک به دست آمده از تفکیک خشک و روغن پنبه دانه هیدروژنه به عنوان مواد خام شورتنینگ انتخاب می شوند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با قابلیت قیاس، مقادیر stearin چربی که در روغن دانه سویا به دست آمده اند، به عنوان مواد خام کوتاه شدن انتخاب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She likes to lard the chicken with some bacon.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد مرغ را با مقداری بیکن بپزد
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره مرغ رو با گوشت خوک درست کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The lard was tried in a big kettle.
[ترجمه گوگل]گوشت خوک در یک کتری بزرگ امتحان شد
[ترجمه ترگمان]چربی خوک در ک تری بزرگی تلاش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's remove the lard from the recipe. It's not very healthy.
[ترجمه گوگل]بیایید گوشت خوک را از دستور حذف کنیم خیلی سالم نیست
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید چربی را از دستورالعمل حذف کنیم این خیلی سالم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوشت خوک (اسم)
lard, pork

چربی خوک (اسم)
lard

چربی زدن (فعل)
lard

ارایش دادن (فعل)
adorn, decorate, beautify, embellish, garnish, lard, plume, purfle

تخصصی

[شیمی] لارد1- پیه خوک، روغن خوک، چربی خوک 2- روغن مالیدن به، چرب کردن، گریس کارى کردن 3- (خوراک پزى ) لایه هاى پیه یا گوشت خوک را لابلاى گوشت مرغ و غیره قرار دادن 4- گیرایی و جلا دادن به، زیبا کردن، چرب و نرم کردن
[نساجی] چربی خوک

انگلیسی به انگلیسی

• pig fat
spread with pig fat; flavor with pig fat; embellish, add to (a speech, etc.)
lard is soft white fat obtained from pigs. it is used in cooking.

پیشنهاد کاربران

پی ( چربی ) خوک
اما اگر داشته باشیم:
larded with something
یعنی پر از چیزی بودن، شامل تعداد یا مقدار فراوانی از چیزی بودن
lard : چربی خوک یا پیه خوک ؛ به عنوان چربی پخت و پز استفاده میشه
E. g. Melt the lard in a pan over direct heat

بپرس