lank

/ˈlæŋk//læŋk/

معنی: نحیف
معانی دیگر: دراز و لاغر، استخوانی و بلند، بلند و باریک، لندوک، درازناک، لق لقو، (گیسو) صاف و شل (بی فر و بی حالت)، (چمن و غیره) کم پشت، تنک، لاغر، خمیده، خمار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: lanker, lankest
مشتقات: lankly (adv.), lankness (n.)
(1) تعریف: of hair, limp and shapeless.
مترادف: limp
مشابه: meager, shapeless, thin

(2) تعریف: thin or gaunt, as a person or animal.
مترادف: gaunt, meager, rawboned, spare, thin
متضاد: burly
مشابه: emaciated, gracile, haggard, lean, scrawny, skeletal, skinny, slight, spindly

جمله های نمونه

1. lank grass
چمن کم پشت

2. a lank cow
گاو لاغر و استخوانی

3. lincoln was a lank man
لینکلن مردی بلند و لاغر بود

4. Lank or naturally oily hair is often difficult to care for.
[ترجمه گوگل]مراقبت از موهای کم پشت یا به طور طبیعی چرب اغلب دشوار است
[ترجمه ترگمان]مراقبت از مو به صورت طبیعی و یا به طور طبیعی برای مراقبت دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His hair was lank and greasy and looked like it hadn't been washed for a month.
[ترجمه گوگل]موهایش پرپشت و چرب بود و انگار یک ماه شسته نشده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش صاف و چرب بود و انگار یک ماه شسته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had lank hair and sallow skin.
[ترجمه گوگل]او موهای کم پشت و پوست ضعیفی داشت
[ترجمه ترگمان]موهای صاف و چروک داشت و پوستی زرد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her lank black hair dropped lifelessly to her shoulders.
[ترجمه گوگل]موهای سیاه و پرپشتش بی جان روی شانه هایش ریختند
[ترجمه ترگمان]موهای سیاهش بی روح و بی جان بر شانه هایش افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My hair always seems to look lank and lifeless, even though I make sure that I wash and condition it regularly.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد موهای من همیشه پرپشت و بی روح به نظر می رسند، حتی اگر مطمئن می شوم که آنها را مرتب می شوم و حالت می دهم
[ترجمه ترگمان]موهای من همیشه صاف و بی روح به نظر می رسد، حتی با این که مطمئن می شوم که مرتب حمام می کنم و آن را مرتب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The old man has lank hair.
[ترجمه گوگل]پیرمرد موهایش کم پشت است
[ترجمه ترگمان]پیرمرد موی بلند دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She looked at the lank figure leaning against the porch column, chewing a straw.
[ترجمه گوگل]او به مجسمه ای که به ستون ایوان تکیه داده بود و نی می جوید نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به هیکل لاغر و لاغری که به ستون ایوان تکیه داده بود نگاه می کرد و کاه می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've got lank work to do.
[ترجمه گوگل]من یک کار کم کار دارم
[ترجمه ترگمان]کار زیادی برای انجام دادن دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Myrtle is a squat ghost with lank hair, pimples, and thick glasses.
[ترجمه گوگل]Myrtle یک روح چمباتمه زده با موهای چروکیده، جوش ها و عینک های ضخیم است
[ترجمه ترگمان]میر تل شبح squat با موهای کم پشت و pimples و عینک ته استکانی به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lank grammar can both parse English and Chinese.
[ترجمه گوگل]گرامر Lank می تواند هم انگلیسی و هم چینی را تجزیه کند
[ترجمه ترگمان]دستور زبان انگلیسی هم می تواند به انگلیسی و هم به زبان چینی تجزیه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He rose to lank height and grasped Billy McMahan's hand.
[ترجمه گوگل]او به ارتفاع پایینی رسید و دست بیلی مک ماهان را گرفت
[ترجمه ترگمان]قد راست کرد و دست بیلی را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was. exceedingly lank, with narrow shoulders(Washington Irving.
[ترجمه گوگل]او بود بسیار دراز، با شانه های باریک (واشنگتن ایروینگ
[ترجمه ترگمان] اون بود بسیار لاغر و لاغر بود و شانه های باریکی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نحیف (صفت)
slight, gaunt, lean, feeble, thin, frail, scrimp, spare, skimp, scant, meager, haggard, skimpy, lank, wonky, slimpsy, slimsy

انگلیسی به انگلیسی

• straight and limp, lifeless (of hair); long and lean; thin, lean
if someone's hair is lank, it is long and perhaps rather greasy and it lies or hangs in a dull and unattractive way.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Long, thin, and often unattractively so; lacking volume
🔍 مترادف: Thin
✅ مثال: Her lank hair hung limply around her face.

بپرس