1. the languor of convalescence
بی رمقی دوران نقاهت
2. the languor of hot summer afternoons
رخوت در بعد از ظهرهای گرم تابستان
3. It was hot, yet with a sweet languor about it.
[ترجمه گوگل]گرم بود، با این حال با یک کسالت شیرین در مورد آن
[ترجمه ترگمان]هوا گرم بود، با این حال رخوت ملایمی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She, in her languor, had not troubled to eat much.
[ترجمه گوگل]او در کسالت خود، برای خوردن زیاد مشکلی نداشت
[ترجمه ترگمان]او در رخوت خود زیاد غذا نمی خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. A delicious languor was stealing over him.
[ترجمه گوگل]لخت خوشمزه ای از سرش می دزدید
[ترجمه ترگمان]رخوت مطبوعی بر او چیره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She missed Spain and the languor of a siesta on a hot summer afternoon.
[ترجمه گوگل]او دلتنگ اسپانیا و کسالت یک استراحت در یک بعد از ظهر گرم تابستانی بود
[ترجمه ترگمان]بعد از ظهر گرم تابستانی، او اسپانیا و رخوت خواب بعدازظهر را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Disease, languor, doubt, carelessness, laziness, sensuality, delusion, impotency and instability are the obstacles that distract the mind.
[ترجمه گوگل]بیماری، کسالت، شک، بی احتیاطی، تنبلی، نفسانی، هذیان، ناتوانی و بی ثباتی از موانعی است که ذهن را منحرف می کند
[ترجمه ترگمان]بیماری، رخوت، تردید، تنبلی، sensuality، sensuality، impotency و بی ثباتی موانعی هستند که ذهن را منحرف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Languor is upon your heart and the slumber is still on your eyes.
[ترجمه گوگل]کسالت بر دلت است و خواب همچنان بر چشمانت
[ترجمه ترگمان]languor روی قلب شماست و این خواب هنوز در چشمان شماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Queasiness, headaches and languor afflicted her all day.
[ترجمه گوگل]بی حالی، سردرد و بی حالی تمام روز او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]queasiness، سردرد و رخوت تمام روز او را عذاب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Languor was still upon the eyes of the dawn, and the dew in the air.
[ترجمه گوگل]خستگي هنوز در چشمان سحر بود و شبنم در هوا
[ترجمه ترگمان]languor هنوز به چشم سحر و شبنم در هوا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The idea of being misled suffused her with languor.
[ترجمه گوگل]فکر گمراه شدن او را پر از کسالت کرد
[ترجمه ترگمان]تصور گمراه کردن او با او سست و سست گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Lying there beside her, he was filled with an agreeable languor.
[ترجمه گوگل]در کنار او دراز کشیده بود، او با کسالت دلپذیری پر شده بود
[ترجمه ترگمان]کنار او دراز کشیده بود و او را با رخوت و بی حالی فرا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She held her head proudly and, even before she moved, conveyed a feline quality of grace and languor.
[ترجمه گوگل]او سرش را با افتخار نگه داشت و حتی قبل از اینکه حرکت کند، صفت گربه ای از لطف و بی حالی را به او منتقل می کرد
[ترجمه ترگمان]با غرور سرش را بلند کرد و حتی قبل از این که حرکت کند، کیفیتی از وقار و وقار را به او نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Opposite the flower market he stepped into the maniacal Le Loi traffic, attempting languor and unconcern.
[ترجمه گوگل]روبهروی بازار گل، وارد ترافیک دیوانهوار «لو لوی» شد و سعی کرد بیتوجهی کند
[ترجمه ترگمان]رو به بازار گل قدم به قدم به میان رفت و رفت و رفت و آمد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید