فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: languishes, languishing, languished
مشتقات: languisher (n.)
حالات: languishes, languishing, languished
مشتقات: languisher (n.)
• (1) تعریف: to lose strength or energy; weaken.
• مترادف: flag
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decay, decline, droop, ebb, fade, fail, pine, sag, weaken, wilt
• مترادف: flag
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decay, decline, droop, ebb, fade, fail, pine, sag, weaken, wilt
- With such good care, he should have been gaining strength, but instead he was languishing.
[ترجمه گوگل] با چنین مراقبت خوبی، او باید قدرت می گرفت، اما در عوض او در حال زوال بود
[ترجمه ترگمان] با چنین دقتی، او باید قدرت بیشتری داشته باشد، اما در عوض او سست گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با چنین دقتی، او باید قدرت بیشتری داشته باشد، اما در عوض او سست گشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to suffer in a state of neglect or indifference.
• مترادف: rot
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decay, ebb, waste, wither
• مترادف: rot
• متضاد: flourish, thrive
• مشابه: decay, ebb, waste, wither
- Without new food supplies or reinforcements, the encamped army languished.
[ترجمه گوگل] بدون ذخایر غذایی جدید یا نیروی کمکی، ارتش اردوگاه از بین رفت
[ترجمه ترگمان] ارتش اردو کشی که اردو زده بود، بدون آذوقه و تجهیزات جدید، بی سرو صدا در حال خشک شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ارتش اردو کشی که اردو زده بود، بدون آذوقه و تجهیزات جدید، بی سرو صدا در حال خشک شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The old woman languished in the nursing home with rarely a visit from one of her children.
[ترجمه گوگل] پیرزن در خانه سالمندان به ندرت به ملاقات یکی از فرزندانش می رفت
[ترجمه ترگمان] پیرزن در خانه پرستاری کرد و به ندرت از یکی از فرزندان خود دیدار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پیرزن در خانه پرستاری کرد و به ندرت از یکی از فرزندان خود دیدار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to yearn or long for someone, esp. in a melancholy way.
• مترادف: pine
• مشابه: crave, long, thirst, yearn
• مترادف: pine
• مشابه: crave, long, thirst, yearn
- For years he languished, unable to think of any other woman.
[ترجمه گوگل] سالها بیحال بود و نمیتوانست به هیچ زن دیگری فکر کند
[ترجمه ترگمان] سال ها در حال ضعف بود و نمی توانست به هیچ زن دیگری فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سال ها در حال ضعف بود و نمی توانست به هیچ زن دیگری فکر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید