1. If he forgot to pay his rent, his landlady would send him a reminder.
[ترجمه گوگل]اگر فراموش می کرد کرایه خانه را بپردازد، صاحبخانه اش برایش تذکر می داد
[ترجمه ترگمان]اگر او فراموش کرده بود که اجاره خانه اش را بپردازد، صاحب خانه او را به یاد آوری می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. His landlady was a kind, homely woman.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه او زنی مهربان و خانه دار بود
[ترجمه ترگمان]صاحب خانه زن مهربانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. When he was at college,he lodged with a landlady.
[ترجمه گوگل]وقتی در کالج بود، نزد یک صاحبخانه اقامت کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی در دانشکده بود با یک زن صاحب مسافرخانه جا گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We had been made homeless by our landlady.
[ترجمه گوگل]خانم صاحبخانه ما را بی خانمان کرده بود
[ترجمه ترگمان]ما توسط صاحبخانه ما بی خانمان شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He likes being mothered by his landlady.
[ترجمه گوگل]او دوست دارد توسط صاحبخانه اش مادر شود
[ترجمه ترگمان]دوست دارد با صاحب خانه دوستش داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The landlady came around once a month to collect the rent.
[ترجمه گوگل]خانم صاحبخانه ماهی یک بار می آمد تا کرایه خانه را بگیرد
[ترجمه ترگمان]زن کاروانسرا دار حدود یک ماه آمد تا اجاره را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The landlady patted her hair nervously.
[ترجمه گوگل]خانم صاحبخانه با عصبی دستی به موهایش زد
[ترجمه ترگمان]زن کاروانسرا دار با حالتی عصبی موهایش را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. His landlady had treated him like a dangerous criminal, a pariah.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه با او مانند یک جنایتکار خطرناک رفتار کرده بود
[ترجمه ترگمان]صاحب خانه او را مثل یک جنایتکار خطرناک و منفور تلقی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I heard my landlady creeping stealthily up to my door.
[ترجمه گوگل]شنیدم که خانم صاحبخانهام یواشکی تا در خانهام میخزد
[ترجمه ترگمان]صدای صاحبخانه خود را شنیدم که دزدکی به طرف در رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My landlady is an old battleaxe and has far too many house rules.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه من یک تبر قدیمی است و قوانین خانه بسیار زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]صاحبخانه من یک battleaxe قدیمی است و قوانین بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Michael and the landlady nodded in unison.
[ترجمه گوگل]مایکل و صاحبخانه با هم سر تکان دادند
[ترجمه ترگمان]میخائیل و زن کاروانسرا دار سر تکان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The landlady came over to serve me.
[ترجمه گوگل]خانم صاحبخانه اومد خدمتم
[ترجمه ترگمان]زن کاروانسرا دار نزد من آمد تا به من خدمت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The landlady found they had been illegally subletting the flat.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه متوجه شد که آنها به طور غیرقانونی آپارتمان را اجاره داده اند
[ترجمه ترگمان]زن کاروانسرا دار متوجه شد که آن ها به طور غیر قانونی آپارتمان را اجاره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The girl's landlady had made a packed lunch from pork which is at the centre of a botulism alert.
[ترجمه گوگل]صاحبخانه دختر یک ناهار بسته بندی شده از گوشت خوک درست کرده بود که در مرکز هشدار بوتولیسم است
[ترجمه ترگمان]زن کاروانسرا دار ناهار را از گوشت خوک که در مرکز یک اخطار botulism قرار دارد، تهیه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In contrast the relationships of landlady and lodger, landlord and tenant may have this component.
[ترجمه گوگل]در مقابل روابط موجر و مستاجر، موجر و مستاجر ممکن است دارای این مولفه باشند
[ترجمه ترگمان]در تضاد با زن کاروانسرا دار و مستاجر، صاحب مسافرخانه و مستاجر ممکن است این اجزا را داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید