landholder

/ˈlændhoʊldə//ˈlændhəʊldə/

معنی: ملاک، زمین دار، اجاره دار، صاحب ملک
معانی دیگر: مالک زمین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: landholding (adj.), landholding (n.)
• : تعریف: one who owns, occupies, or holds rights to a piece of land.
مشابه: tenant

جمله های نمونه

1. Haddenham returned forty-five landholders in 152 of whom thirty-five were resident, yet the survey of 1555 lists only eleven freeholders.
[ترجمه گوگل]هادنهام چهل و پنج مالک را بازگرداند که از میان آنها 152 نفر از آنها 35 نفر ساکن بودند، اما نظرسنجی از 1555 تنها یازده مالک آزاد را فهرست می کند
[ترجمه ترگمان]Haddenham چهل و پنج landholders را در ۱۵۲ تن از آنان که سی و پنج نفر از آن ها ساکن بودند، مسترد داشت، با این وصف، بررسی سال ۱۵۵۵ تا یازده freeholders صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He convinced local landholders to give the monkeys safe haven by setting aside land as a preserve.
[ترجمه گوگل]او زمین داران محلی را متقاعد کرد که با کنار گذاشتن زمین به عنوان حفاظت شده به میمون ها پناهگاهی امن بدهند
[ترجمه ترگمان]او landholders محلی را متقاعد کرد که این میمون ها را با کنار گذاشتن زمین به عنوان یک منطقه حفاظت شده، به پناه گاه امنی برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is the national well-known original Mashi Landholder Group Manor as well as the biggest national cave manor.
[ترجمه گوگل]این عمارت اصلی شناخته شده ملی Mashi Landholder Group Manor و همچنین بزرگترین عمارت غار ملی است
[ترجمه ترگمان]این ملک معروف به \"Mashi landholder\" معروف و معروف به بزرگ ترین ملک خانوادگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Land was seemingly limitless in extend and, therefore, not highly priced, and almost every colonist wanted to be a landholder.
[ترجمه گوگل]زمین از نظر گستردگی به ظاهر نامحدود بود و بنابراین قیمت بالایی نداشت و تقریباً هر مستعمره‌نشینی می‌خواست یک زمین‌دار باشد
[ترجمه ترگمان]زمین به نظر می رسید که بی حد و حصر است و به همین دلیل قیمت گزافی ندارد و تقریبا هر colonist می خواهد مالک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many people didn't have their own land and they worked for the landholder. A little people made living by fishing.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم زمین خود را نداشتند و برای صاحب زمین کار می کردند مردم کوچکی با ماهیگیری امرار معاش می کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم زمین خودشان را نداشتند و برای مالک محل کار می کردند مردم اندکی از ماهیگیری امرار معاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Land tenancy took the land paid use the legal form, can effectively solve the landholder and the land user not unified contradiction.
[ترجمه گوگل]اجاره زمین در زمان استفاده از زمین پرداخت می شود به شکل قانونی، به طور موثر می تواند حل کند مالک زمین و کاربر زمین تناقض یکپارچه نیست
[ترجمه ترگمان]اجاره زمین که زمین را اجاره کرده است از فرم قانونی استفاده می کند و به طور موثر می تواند فرد و مالک زمین را به طور موثر حل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Born on a sugar plantation in eastern Cuba on August 192 Fidel Castro Ruz was the son of a Spanish immigrant landholder and a household servant.
[ترجمه گوگل]فیدل کاسترو روز در یک مزرعه شکر در شرق کوبا در آگوست 192 به دنیا آمد و پسر یک مالک اسپانیایی مهاجر و یک خدمتکار خانه بود
[ترجمه ترگمان]فیدل کاسترو، که در یک کشت زار شکر در شرق کوبا متولد شده بود، پسر یک فرد مهاجر اسپانیایی و یک مستخدم خانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After middle period of Qing Dynasty, the proprietorship of soil was changed from patrician to fresh landholder, and management method was changed from slavery to tenancy.
[ترجمه گوگل]پس از دوره میانی سلسله چینگ، مالکیت خاک از پاتریسیون به صاحب زمین تازه تبدیل شد و روش مدیریت از برده داری به اجاره تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]پس از دوره وسط سلسله کینگ، مالکیت زمین از پاتریسینها تا landholder تازه تغییر یافت، و روش مدیریت از بندگی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Land was seemingly limitless in extent and, therefore, not highly priced, and almost every colonist wanted to be a landholder.
[ترجمه گوگل]زمین از نظر وسعت ظاهراً نامحدود بود و بنابراین قیمت بالایی نداشت و تقریباً هر مستعمره‌نشینی می‌خواست یک زمین‌دار باشد
[ترجمه ترگمان]زمین تا اندازه ای بی انتها بود و بنابراین، نه چندان قیمت گذاری شده، و تقریبا هر colonist می خواست مالک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملاک (اسم)
support, ground, reason, criterion, proof, exemplar, pattern, sample, landowner, landlord, landholder

زمین دار (اسم)
landholder, zemindar

اجاره دار (اسم)
tenant, landholder, lessee, leaseholder

صاحب ملک (اسم)
landowner, landholder

تخصصی

[آب و خاک] مالک

انگلیسی به انگلیسی

• one who owns land, one who occupies land, one who holds land

پیشنهاد کاربران

بپرس