lancinating


تیر کشنده، سوراخ کننده

جمله های نمونه

1. a lancinating pain
دردی که تیر می کشد.

پیشنهاد کاربران

مشابه چاقوخوردگی
سوراخ کنندگی
نافذ
برای کیفیت درد به کار می رود.

lancinating in nature

بپرس