lamprey

/ˈlæmpri//ˈlæmpri/

معنی: مارماهی
معانی دیگر: (جانور شناسی) ماهی مکنده (مار ماهیان راسته ی petromyzonifomes که بی آرواره بوده و دهان قیفی شکل دارند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various eel-like fish, found in fresh and salt water, with a jawless, sucking mouth with which it attaches itself to other fish and sucks their blood; lamprey eel.

جمله های نمونه

1. Living lampreys have a very similar mechanism.
[ترجمه گوگل]لامپرهای زنده مکانیسم بسیار مشابهی دارند
[ترجمه ترگمان]لامپری زنده مکانیزم بسیار مشابهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The swarming lampreys consume not only dead or sickly fish but set upon otherwise healthy ones.
[ترجمه گوگل]لامپرهای پر ازدحام نه تنها ماهی های مرده یا بیمار را مصرف می کنند، بلکه ماهی های سالم را نیز می خورند
[ترجمه ترگمان]این ماهی که در آن جا مانده بود نه تنها مرده یا مرده بود بلکه بر جای دیگری نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So researchers extracted chemical compounds from 10 putrefying lamprey carcasses.
[ترجمه گوگل]بنابراین محققان ترکیبات شیمیایی را از 10 لاشه لامپری در حال پوسیدگی استخراج کردند
[ترجمه ترگمان]بنابراین محققان از ۱۰ لاشه فاسد شده در لامپری مواد شیمیایی استخراج کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lamprey is a typical migratory fish, some time in the sea of life.
[ترجمه گوگل]لمپری یک ماهی مهاجر معمولی است که مدتی در دریای زندگی است
[ترجمه ترگمان]lamprey یک ماهی مهاجر معمولی است که کمی در دریا زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lamprey was one kind of animal in the class Cyclostomata.
[ترجمه گوگل]لمپری یکی از انواع حیوانات در کلاس Cyclostomata بود
[ترجمه ترگمان]lamprey یک نوع حیوانی در کلاس Cyclostomata بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This article described the morphological characteristics of Japanese Lamprey in great detail, and the measurements and the weights of the statures and the major organs.
[ترجمه گوگل]این مقاله ویژگی‌های مورفولوژیکی لامپری ژاپنی را با جزئیات زیاد، و اندازه‌گیری‌ها و وزن قامت‌ها و اندام‌های اصلی را شرح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله ویژگی های مورفولوژیک of ژاپنی را با جزییات بسیار زیاد و اندازه گیری ها و وزن اعضا اصلی توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lamprey found in the northeast region rivers.
[ترجمه گوگل]لمپری در رودخانه های منطقه شمال شرقی یافت می شود
[ترجمه ترگمان]lamprey در رودخانه های منطقه شمال شرقی یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Japanese Lamprey is one of the most primitive extant vertebrate.
[ترجمه گوگل]لامپری ژاپنی یکی از ابتدایی ترین مهره داران موجود است
[ترجمه ترگمان]lamprey ژاپنی یکی از the مهره داران موجود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Related: "Bloodsucking Lamprey Found to Be 'Living Fossil. '"
[ترجمه گوگل]مطالب مرتبط: "لمپری خونخوار به عنوان "فسیل زنده" شناخته شد
[ترجمه ترگمان]مرتبط: \"bloodsucking lamprey\" کشف شد که فسیل زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Japanese lamprey relatively small amount of resources, in a Vulnerable state.
[ترجمه گوگل]لامپر ژاپنی مقدار نسبتا کمی از منابع، در یک وضعیت آسیب پذیر
[ترجمه ترگمان]در لامپری ژاپنی مقدار کمی از منابع در وضعیت آسیب پذیر قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the first time Dinah met his publisher, Mr Lamprey, who was the groomsman.
[ترجمه گوگل]دینا برای اولین بار با ناشر خود آقای لمپری که داماد بود ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار، dinah با ناشر خود، آقای lamprey، که the بود آشنا شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gill openings were arranged in an oblique line as in lampreys.
[ترجمه گوگل]دهانه های آبشش مانند لمپرها به صورت یک خط اریب چیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]این gill در یک خط مورب در لامپری قرار داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Such research has shown that one group of these creatures had a brain very like that of the living lamprey.
[ترجمه گوگل]چنین تحقیقاتی نشان داده است که یک گروه از این موجودات دارای مغزی بسیار شبیه به لمپری زنده بودند
[ترجمه ترگمان]چنین تحقیقاتی نشان داده است که یک گروه از این موجودات، مغز مانند لامپری زنده را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Record - I only use my equipment and my preferred baits, either salmon roe or lamprey eel.
[ترجمه گوگل]رکورد - من فقط از تجهیزاتم و طعمه های ترجیحی خود استفاده می کنم، یا قلیل ماهی قزل آلا یا مارماهی لمپری
[ترجمه ترگمان]رکورد - من تنها از تجهیزات خود و طعمه ها preferred، یا ماهی سالمون و یا مارماهی lamprey استفاده می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مارماهی (اسم)
eel, moray, lamprey

انگلیسی به انگلیسی

• eel-like fish having a rounded mouth and horny teeth

پیشنهاد کاربران

مارماهی مکنده
مثال:
fossil representatives of lampreys
نمونه فسیل های مارماهی های مکنده

بپرس