اسم ( noun )
• : تعریف: an attack through ridicule, as in an essay, cartoon, or comedy; satire.
• مترادف: satire
• مشابه: burlesque, mockery, parody, ridicule, skit, spoof, squib, travesty
• مترادف: satire
• مشابه: burlesque, mockery, parody, ridicule, skit, spoof, squib, travesty
- The governor failed to appreciate the lampoon of her that appeared in Sunday's cartoon.
[ترجمه مهدی] فرماندار کنایه کاریکاتور نشریه ساندی به خود را درک نکرد.|
[ترجمه گوگل] فرماندار از قدردانی از لمپن او که در کارتون روز یکشنبه ظاهر شد، کوتاهی کرد[ترجمه ترگمان] فرماندار نتوانست از lampoon که در کارتون یکشنبه ظاهر شد قدردانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lampoons, lampooning, lampooned
مشتقات: lampooner (n.), lampoonery (n.), lampoonist (n.)
حالات: lampoons, lampooning, lampooned
مشتقات: lampooner (n.), lampoonery (n.), lampoonist (n.)
• : تعریف: to ridicule, usu. in a piece of writing such as an essay or a play; satirize.
• مترادف: satirize
• مشابه: burlesque, mock, parody, ridicule, spoof, travesty
• مترادف: satirize
• مشابه: burlesque, mock, parody, ridicule, spoof, travesty
- The critic lampooned the famous director's new film, saying that Knife's Sharp Edge was just "deadly dull."
[ترجمه گوگل] این منتقد فیلم جدید کارگردان مشهور را با لحن گفت و گفت که لبه تیز چاقو فقط "کشنده کسل کننده" است
[ترجمه ترگمان] منتقد فیلم جدید کارگردان معروف را به سخره گرفت و گفت که لبه شارپ شارپ فقط \"کسل کننده\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] منتقد فیلم جدید کارگردان معروف را به سخره گرفت و گفت که لبه شارپ شارپ فقط \"کسل کننده\" بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The play lampooned the manners of the upper class.
[ترجمه گوگل] این نمایش آداب طبقه بالا را لمپن کرد
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه آداب و رسوم طبقه بالا را به ریشخند می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه آداب و رسوم طبقه بالا را به ریشخند می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید