• : تعریف: a post that supports a lamp, esp. a street lamp.
جمله های نمونه
1. His car went into a lamppost in the high street.
[ترجمه مهدی صباغ] ماشین او در یک خیابان شلوغ به سمت یک تیر برق حرکت کرد
|
[ترجمه گوگل]ماشینش به تیر چراغ برق در خیابان رفت [ترجمه ترگمان]اتومبیلش به تیر چراغ برق در خیابان بالا رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He drove full tilt intothe lamppost.
[ترجمه گوگل]او با شیب کامل به داخل تیر چراغ راند [ترجمه ترگمان]به سرعت به طرف تیر چراغ برق رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Watcher, lamppost, fancy being on the wrong end of a chat?
[ترجمه گوگل]ناظر، تیر چراغ، دوست دارید در انتهای گپ اشتباه باشید؟ [ترجمه ترگمان]نگهبان تیر چراغ برق، خیال می کنی آخر چت شده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I stood against a lamppost and read it over. It'sounded preposterous.
[ترجمه گوگل]مقابل تیر چراغ برق ایستادم و آن را خواندم مضحک به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]من در مقابل تیر چراغ برق ایستادم و آن را خواندم به نظر مسخره میومد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It annoys me if a lamppost is not bolt upright.
[ترجمه گوگل]من را آزار می دهد اگر تیر چراغ به صورت ایستاده نباشد [ترجمه ترگمان]اگه تیر چراغ برق راست نشه منو ناراحت می کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The bus banged up a lamppost.
[ترجمه گوگل]اتوبوس به تیر چراغ برق برخورد کرد [ترجمه ترگمان]اتوبوس تیر چراغ برق زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The lamppost blew down last night.
[ترجمه گوگل]تیر چراغ برق دیشب منفجر شد [ترجمه ترگمان]تیر چراغ برق دیشب منفجر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I ran my head into the lamppost and hurt it.
[ترجمه گوگل]سرم را به تیر چراغ برق بردم و به آن آسیب زدم [ترجمه ترگمان]سرم را توی تیر چراغ برق گذاشتم و به آن صدمه زدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He banged his head against the lamppost and hurt it.
[ترجمه گوگل]سرش را به تیر چراغ کوبید و به آن صدمه زد [ترجمه ترگمان]سرش را به تیر چراغ برق کوبید و به آن ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The car banged up a lamppost.
[ترجمه گوگل]ماشین به تیر چراغ برق برخورد کرد [ترجمه ترگمان]اتومبیل از تیر چراغ برق بالا رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Vingo charged into a lamppost and hurt his arm.
[ترجمه گوگل]وینگو به تیر چراغ برق رفت و بازویش را زخمی کرد [ترجمه ترگمان]Vingo تیر چراغ برق زد و بازویش را مجروح کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. For now, that list includes a lamppost, a chickens foot, a spatula, and a fishing rod.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، این لیست شامل یک تیر چراغ، یک پای مرغ، یک کفگیر و یک چوب ماهیگیری است [ترجمه ترگمان]فعلا این لیست شامل یک تیر چراغ برق، یک جوجه مرغ، یک spatula و یک چوب ماهیگیری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Mother crashed the motorbike into the lamppost.
[ترجمه گوگل]مادر موتور را به تیر چراغ برق زد [ترجمه ترگمان]مادر موتورسیکلت را به تیر چراغ برق کوبید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The dog cocked its leg ( against the lamppost ), ie in order to urinate.
[ترجمه گوگل]سگ پای خود را خم کرد (به تیر چراغ برق) یعنی برای ادرار کردن [ترجمه ترگمان]سگ پای خود را به تیر چراغ برق بالا برد تا ادرار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[عمران و معماری] تیر چراغ برق
انگلیسی به انگلیسی
• a lamp-post is a tall metal or concrete pole beside a road with a light at the top. post on which a lamp is placed (especially a street lamp)