• (3)تعریف: something that provides mental illumination, such as a person's wisdom. • مشابه: inspiration, light
جمله های نمونه
1. a lamp good to read by
چراغی که برای خواندن خوب است
2. fluorescent lamp
چراغ (یا لامپ) فلورسنت
3. spirit lamp
چراغ الکل سوز
4. a burnt-out lamp
لامپ سوخته
5. a gas lamp
چراغ گاز(ی)
6. a pinup lamp
چراغ دیواری (قابل اتصال به دیوار)
7. a table lamp
چراغ میز
8. alladdin's magic lamp
چراغ جادوی علاالدین
9. an electric lamp
چراغ الکتریکی
10. butterflies whirl around the lamp
پروانه ها دور لامپ پرواز می کنند.
11. let truth be the lamp at your feet
بگذار حقیقت چراغ راه تو باشد.
12. the reservoir of a kerosene lamp
مخزن چراغ نفتی
13. millions of mosquitoes were flying around the lamp
هزاران هزار پشه دور چراغ پرپر می زدند.
14. The lamp gave out a harsh light.
[ترجمه R.m] چراغ نور خشکی از خود نشان داد
|
[ترجمه گوگل]لامپ نور شدیدی بیرون داد [ترجمه ترگمان]چراغ به شدت نور را خاموش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The Night Rider lamp has been designed to conform to new British Standard safety requirements.
[ترجمه گوگل]لامپ Night Rider برای مطابقت با الزامات ایمنی جدید استاندارد بریتانیا طراحی شده است [ترجمه ترگمان]چراغ شب سوار برای مطابقت با الزامات استاندارد جدید استاندارد بریتانیا طراحی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The sun, a lamp, or an electric heater all warm us by radiation.
[ترجمه گوگل]خورشید، یک لامپ یا یک بخاری برقی همه ما را با تابش گرم می کنند [ترجمه ترگمان]خورشید، یک لامپ، یا بخاری برقی همه ما را با تشعشع گرم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The lamp swung in the breeze.
[ترجمه گوگل]چراغ در نسیم تاب می خورد [ترجمه ترگمان]چراغ در نسیم تکان می خورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. The lamp suddenly went out, leaving us in darkness.
[ترجمه گوگل]لامپ ناگهان خاموش شد و ما را در تاریکی رها کرد [ترجمه ترگمان]چراغ ناگهان خاموش شد و ما را در تاریکی تنها گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. She switched on the bedside lamp.
[ترجمه گوگل]چراغ کنار تخت را روشن کرد [ترجمه ترگمان]چراغ کنار تختش را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. The pressure lamp lit up the tent.
[ترجمه گوگل]چراغ فشار چادر را روشن کرد [ترجمه ترگمان]چراغ فشار چادر را روشن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. The lamp gave out a faint glow.
[ترجمه گوگل]لامپ درخشش ضعیفی می داد [ترجمه ترگمان]چراغ خاموش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[سینما] چراغ / لامپ - لامپ پروژکتور - نام کلی برای منابع مصنوعی نور [عمران و معماری] لامپ - چراغ [برق و الکترونیک] لامپ [مهندسی گاز] چراغ، لامپ [زمین شناسی] چراغ،لامپ، پوشش الکتریکی که برای قابل رویت شدن پوشیده می شود .
انگلیسی به انگلیسی
• device which is a source of artificial light; device which emits heat; someone or something which is a source of inspiration a lamp is a light that works by using electricity or by burning oil or gas.
پیشنهاد کاربران
💠 For Christina Hendricks, Beauty Comes Down to Corsets and Molding . . . There was a lamp artist named Kathleen Caid, and I collected quite a few of her lamps. They transport you to another time, almost immediately. There’s a romance about them, there’s a delicacy about them, and they also make everyone look beautiful in the room. ... [مشاهده متن کامل]
lamp ( n ) ( l�mp ) =a device that uses electricity, oil, or gas to produce light, e. g. a table lamp.
بیشتر برای لامپ از bulb استفاده میشه، از lamp برای چراغ مطالعه ( خواب ) یا چراغ رومیزی استفاده میشه
فانوس، چراغ نفتی
۱ ) فانوس و آباژور ( نفتی - گازی - الکلی با فتیله ) The lamp caught fire and set light to the curtains ۲ ) چراغ مطالعه یا چراغ رومیزی ۳ ) معنی کمتر شناخته شده و ادبی ش میشه: a source of spiritual or intellectual inspiration. ... [مشاهده متن کامل]
💠 He set out to rescue the lamp of American literature from the cave of the Philistines