نوحه خوانی کردن / سوگواری کردن / اندوه شدید نشان دادن
ریشه: lament → �اندوه کردن، سوگواری کردن، ناله کردن�
lamenting → شکل حال استمراری یا وصفی: �در حال ناله و سوگواری�
مثال در جمله:
She spent the night lamenting the loss of her friend
... [مشاهده متن کامل]
او شب را صرف نوحه خوانی و اندوه برای از دست دادن دوستش کرد.
ریشه: lament → �اندوه کردن، سوگواری کردن، ناله کردن�
lamenting → شکل حال استمراری یا وصفی: �در حال ناله و سوگواری�
مثال در جمله:
... [مشاهده متن کامل]
او شب را صرف نوحه خوانی و اندوه برای از دست دادن دوستش کرد.
مویه کردن
عزاداری - سوگواری - شیون
تأسف، سوگواری، ناراحتی