lameness


معنی: شلی، لنگی
معانی دیگر: سکته

جمله های نمونه

1. The disease has left her with permanent lameness.
[ترجمه گوگل]این بیماری باعث لنگش دائمی او شده است
[ترجمه ترگمان]بیماری او را مبتلا به lameness دائمی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Having been laughed at for his lameness, the boy became shy and inhibited.
[ترجمه گوگل]پسر که به خاطر لنگش او را می خندیدند، خجالتی و بازدارنده شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که به خاطر lameness خندیده بود، پسر خجالتی و inhibited شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These records showed that there were occasional mastitis, lameness and infertility problems which were the main factors in reducing milk production.
[ترجمه گوگل]این سوابق نشان داد که گهگاه مشکلات ورم پستان، لنگش و ناباروری وجود داشت که از عوامل اصلی کاهش تولید شیر بودند
[ترجمه ترگمان]این اسناد نشان دادند که ورم پستان، lameness و مشکلات ناباروری وجود دارد که عوامل اصلی کاهش تولید شیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The main problem areas were mastitis control, lameness and infertility - not an unknown combination in Britain.
[ترجمه گوگل]مناطق مشکل اصلی کنترل ورم پستان، لنگش و ناباروری بودند - این ترکیب ناشناخته در بریتانیا نیست
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی این است که کنترل ورم پستان، لنگی پا، و infertility وجود داشته باشد - نه یک ترکیب ناشناخته در بریتانیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Joint-ill can affect the older foal so any lameness should be treated with suspicion.
[ترجمه گوگل]بیماری مفاصل می‌تواند کره‌های مسن‌تر را تحت تأثیر قرار دهد، بنابراین هرگونه لنگش باید با شک درمان شود
[ترجمه ترگمان]بیماری مشترک می تواند بر کره اسب پیری تاثیر بگذارد، بنابراین هر گونه لنگی اس را باید با شک و تردید درمان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Infanticide, Herpes, tuberculosis, lameness, infertility, and stereotypic behavior are prevalent, and zoo elephant populations are not self-sustaining without importation.
[ترجمه گوگل]نوزادکشی، تبخال، سل، لنگش، ناباروری و رفتارهای کلیشه ای شایع هستند و جمعیت فیل های باغ وحش بدون واردات خودکفا نمی شوند
[ترجمه ترگمان]بیماری تب خال، بیماری تب خال، لنگی،، ناباروری، و رفتار stereotypic رایج هستند و جمعیت های فیل در باغ وحش بدون واردات، خودکفا نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Will you carry the burden of their lameness?
[ترجمه گوگل]آیا بار لنگش آنها را به دوش می کشی؟
[ترجمه ترگمان]مسئولیت lameness را به عهده دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It's said that his lameness resulted from an accident.
[ترجمه گوگل]می گویند لنگش او بر اثر تصادف بوده است
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که لنگی اس او ناشی از یک تصادف بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our dog will sham lameness if he wants to be picked up.
[ترجمه گوگل]سگ ما اگر بخواهد او را ببرند، لنگش را تقلب می کند
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهد از روی پا بلند شود، سگ ما را فریب خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He explained that his lameness was due to an accident.
[ترجمه گوگل]او توضیح داد که لنگش به دلیل تصادف بوده است
[ترجمه ترگمان]توضیح داد که lameness به علت تصادف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Lameness usually is evident at once.
[ترجمه گوگل]لنگش معمولاً یکباره آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]lameness معمولا فورا آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Speak of my lameness, and I straight will halt.
[ترجمه گوگل]از لنگش من صحبت کن و من مستقیماً متوقف خواهم شد
[ترجمه ترگمان]از lameness حرف بزن، و من یک راست می ایستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His lameness made him fond of sedentary occupation.
[ترجمه گوگل]لنگش او را به شغل بی تحرکی علاقه مند کرد
[ترجمه ترگمان]lameness او را به شغل sedentary علاقه مند کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By reason of his lameness the boy could not play games.
[ترجمه گوگل]به دلیل لنگش پسر نمی توانست بازی کند
[ترجمه ترگمان]به دلیل lameness نمی توانست بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. he sands in your way beg for your song and your movement, dancingwater. Will you carry the burden of their lameness?
[ترجمه گوگل]او در راه شما التماس آهنگ و حرکت شما، رقص آب آیا بار لنگش آنها را به دوش می کشی؟
[ترجمه ترگمان]اون در راه شما برای song و جنبش تو خواهد بود، dancingwater مسئولیت lameness را به عهده دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شلی (اسم)
laxity, slack, flaccidity, limping, slackness, lameness

لنگی (اسم)
lag, limp, lameness

انگلیسی به انگلیسی

• state of being lame, crippled condition; weakness, ineffectiveness

پیشنهاد کاربران

بپرس