lambent

/ˈlæmbənt//ˈlæmbənt/

معنی: نرم، دارای روشنایی ملایم
معانی دیگر: کم نور، دارای نور ملایم، (شعله) ملایم، شعله ور (به طور ملایم)، ملایم

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lambently (adv.)
(1) تعریف: flickering or playing lightly over a surface, as light or flame.

(2) تعریف: playful and brilliant, as wit.

(3) تعریف: glowing softly.

- On this misty night, a lambent haze blanketed the city.
[ترجمه گوگل] در این شب مه آلود، مه بره ای شهر را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان] در این شب مه آلود یک مه لرزان روی شهر را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a lambent sky
آسمان کم نور

2. "its tranquil streets, bathed in the lambent green of budding trees" (James C. McKinley).
[ترجمه گوگل]«خیابان‌های آرام آن، غرق در سبزه‌های سبز درختان جوانه زده» (جیمز سی مک‌کینلی)
[ترجمه ترگمان]\"خیابان های آرام آن، با نور ملایم و ملایم درختان در حال شکوفه دادن\" (جیمز سی) (مک کینلی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. How the bright fascinating lambent flames of it, in every age and.
[ترجمه گوگل]چگونه شعله های بره جذاب و درخشان آن، در هر عصر و
[ترجمه ترگمان]در هر عصر و هر سال نوری درخشان و درخشان آن را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With dilated form and lambent eyes watch'd you.
[ترجمه گوگل]با حالت گشاد شده و چشمان برهنه تو را تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]با شکل وسیع و چشمان لرزان به تو نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a continual play of lambent fire about his eyes.
[ترجمه گوگل]یک بازی مداوم از آتش بره در اطراف چشمان او وجود داشت
[ترجمه ترگمان]یک بازی مداوم آتش ملایم در چشمانش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her yellow lambent eyes were surrounded by dark patches of skin that could have been bruises or shadows.
[ترجمه گوگل]چشم‌های بره‌دار زرد او با تکه‌های تیره پوست احاطه شده بود که ممکن بود کبودی یا سایه باشد
[ترجمه ترگمان]چشمان زردش را با لکه های تیره پوست احاطه کرده بود که می توانست کبودی یا سایه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sharp textural niceties, too, from the first violin's drunken smudges to the lambent clatter of piano, harp and percussion.
[ترجمه گوگل]زیبایی‌های بافتی تند نیز، از لکه‌های مستی اول ویولن گرفته تا صدای تلق پیانو، چنگ و سازهای کوبه‌ای
[ترجمه ترگمان]خطوط شارپ هم که از اولین سوت ویل ون به صدای تلق تلق، چنگ و طبل به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her knowledge of love was purely theoretical, and she conceived of it as lambent flame, gentle as the fall of dew or the ripple of quiet water, and cool as the velvet-dark of summer nights.
[ترجمه گوگل]دانش او از عشق صرفاً نظری بود، و او آن را شعله‌ای برزخ، ملایم مانند ریزش شبنم یا موج آب آرام، و خنک مانند تاریکی مخملی شب‌های تابستان می‌پنداشت
[ترجمه ترگمان]دانش او از عشق تماما نظری بود و آن را همچون شعله ای لرزان و ملایم همچون سقوط شبنم یا موج آب آرام و خنک در شب های تابستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her knowledge of love was purely theoretical, and she conceived of it as lambent flame, gentle as the fall of dew or the ripple of quiet water, and cool as velvet-dark of summer nights.
[ترجمه گوگل]دانش او از عشق صرفاً نظری بود، و او آن را شعله‌ای برزخ، ملایم مانند ریزش شبنم یا موج آب آرام، و خنک مانند تاریکی مخملی شب‌های تابستان تصور می‌کرد
[ترجمه ترگمان]دانش او از عشق تماما نظری بود و آن را همچون شعله ای لرزان و ملایم همچون سقوط شبنم یا موج آب آرام و خنک در شب های تابستان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Sir, I. . . " started Khadgar, smiling and half-rising from his chair. Then he saw that the master mage'shair was in disarray, and his lambent green eyes were wide and angry.
[ترجمه گوگل]خدگر لبخندی زد و از روی صندلی نیمه بلند شد و گفت: «آقا، من » سپس دید که استاد مجعشیر به هم ریخته است و چشمان سبز برهنگ او گشاد و عصبانی شده است
[ترجمه ترگمان]آقا، من \"Khadgar\" رو شروع کردم، لبخند زدم و از روی صندلی اش بلند شدم سپس متوجه شد که لرد لاس shair درهم و آشفته است، و چشمان سبز روشنش گشاد و خشمگین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

دارای روشنایی ملایم (صفت)
lambent

انگلیسی به انگلیسی

• glowing, flickering; shining softly; fluttering lightly, playful (of light, fire)

پیشنهاد کاربران

What It Means
When used literally, lambent can mean “softly bright or radiant” or “flickering. ” Lambent is also often used to describe speech, writing, music, and even wine, that has a light, appealing quality.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ As a writer she is known for the lambent wit with which she deftly and amusingly describes the absurdities of modern life.
◀️ Sitting around the campfire, we were mesmerized by the lambent flames dancing into the night.

روشنایی ملایم. ارام و خوشایند

بپرس