lambaste

/ˌlæmˈbæst//læmˈbeɪst/

معنی: زخم زبان زدن، تازیانه زدن
معانی دیگر: سخت کتک زدن، له و لورده کردن، سخت نکوهش کردن، به باد انتقاد گرفتن (lambast هم می نویسند)، (عامیانه)، lambast تازیانه، شلاق

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lambastes, lambasting, lambasted
(1) تعریف: to scold harshly.
مترادف: berate, chew out
مشابه: belabor, excoriate, rebuke, reprimand, roast, scold, upbraid

- The mayor's opponent lambasted him in a televised interview.
[ترجمه گوگل] رقیب شهردار در یک مصاحبه تلویزیونی از او انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان] حریف شهردار در یک مصاحبه تلویزیونی او را اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) to beat or thrash soundly.
مترادف: clobber, shellac, trounce, whale
مشابه: beat, belabor, bludgeon, cane, chastise, drub, flail, flog, hammer, hide, lather, pummel, tan, thrash, whip

جمله های نمونه

1. The professor lambasted me for my careless mistake.
[ترجمه گوگل]استاد مرا به خاطر اشتباه بی احتیاطی من سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]استاد به خاطر اشتباه بی دقتی من رو لو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Democrats lambasted the President's budget plan for being 'inadequate'.
[ترجمه گوگل]دموکرات ها طرح بودجه رئیس جمهور را به دلیل "ناکافی بودن" مورد انتقاد قرار دادند
[ترجمه ترگمان]دموکرات ها طرح بودجه رئیس جمهور را برای ناکافی بودن تصویب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His first novel was well and truly lambasted by the critics.
[ترجمه گوگل]اولین رمان او بسیار خوب و واقعاً مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نخستین رمان او به خوبی مورد انتقاد منتقدان قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He gave vent to his anger and lambasted the shipping manager for not having alerted him that Clarion Call was overdue.
[ترجمه گوگل]او عصبانیت خود را تخلیه کرد و مدیر حمل و نقل را به خاطر اینکه به او هشدار نداده است که کلاریون کال به تاخیر افتاده است سرزنش کرد
[ترجمه ترگمان]او خشم خود را ابراز کرد و از مدیر حمل و نقل درخواست کرد که به او هشدار نداده باشد که تماس Clarion دیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was then she realised that he was lambasting her with the tennis racquet.
[ترجمه گوگل]سپس متوجه شد که او با راکت تنیس به او ضربه می زند
[ترجمه ترگمان]بعد متوجه شد که با راکت تنیس بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pa. ), who then proceeded to lambaste Toyota for failing to act sooner to deal with safety problems and threw in a plug for the U. S. product-liability system.
[ترجمه گوگل]Pa )، که سپس اقدام به رد کردن تویوتا به دلیل کوتاهی زودتر برای رسیدگی به مشکلات ایمنی کرد و سیستم مسئولیت محصولات ایالات متحده را به جریان انداخت
[ترجمه ترگمان]پدر)که بعد از آن به lambaste تویوتا به دلیل عدم اقدام زودتر برای رسیدگی به مشکلات ایمنی و انداختن یک پلاگین برای U ادامه داد اس سیستم مبتنیبر محصول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Teacher's silent half point at me and lambaste after ring:You are a smelly rascal!
[ترجمه گوگل]نیمی از سکوت معلم به من اشاره می کند و بعد از زنگ زدن لمباس می زند: تو یک احمق بدبو هستی!
[ترجمه ترگمان]استاد در سکوت به من اشاره می کند و می گوید: تو یه آدم عوضی هستی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I know some people may lambaste me for this statement, but in all honestly, there's a strong level of truth in that assumption.
[ترجمه گوگل]من می دانم که ممکن است برخی از افراد من را به خاطر این بیانیه مورد سرزنش قرار دهند، اما صادقانه بگویم، سطح بالایی از حقیقت در این فرض وجود دارد
[ترجمه ترگمان]من می دانم که برخی از مردم ممکن است مرا به خاطر این جمله دستگیر کنند، اما صادقانه بگویم، در این فرض یک سطح قوی از حقیقت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You often publicly lambaste certain industries or practices, but rarely specific companies or people.
[ترجمه گوگل]شما اغلب به طور علنی صنایع یا فعالیت های خاصی را مورد انتقاد قرار می دهید، اما به ندرت شرکت ها یا افراد خاصی را مورد انتقاد قرار می دهید
[ترجمه ترگمان]شما اغلب به طور عمومی صنایع یا اقدامات خاصی را به طور عمومی انجام می دهید اما به ندرت به شرکت ها و یا افراد خاص اشاره می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mitterrand had ambiguous relations with money, the power of which he regularly lambasted.
[ترجمه گوگل]میتران روابط مبهمی با پول داشت که مرتباً از قدرت آن انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان]\"Mitterrand\" روابط مبهمی با پول داشت، قدرتی که به طور مرتب از آن استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Forbes recently spoke in favor of a balanced-budget amendment, but his columns have lambasted the idea.
[ترجمه گوگل]فوربس اخیراً به نفع اصلاحیه بودجه متوازن صحبت کرده است، اما ستون های او این ایده را مورد انتقاد قرار داده اند
[ترجمه ترگمان]مجله فوربس به تازگی به نفع یک متمم بودجه متوازن صحبت کرده است، اما ستون های او این ایده را تایید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Republican Party holds its pre-election convention in Minneapolis-St Paul to anoint its candidate to succeed President Bush - and to lambaste the Democrats.
[ترجمه گوگل]حزب جمهوری خواه کنوانسیون پیش از انتخابات خود را در مینیاپولیس-سنت پل برگزار می کند تا نامزد خود را برای جانشینی رئیس جمهور بوش معرفی کند - و دموکرات ها را سرزنش کند
[ترجمه ترگمان]حزب جمهوری خواه کنوانسیون پیش از انتخابات خود را در Minneapolis - سنت پائول برگزار می کند تا به کاندیدای خود به عنوان جانشین رئیس جمهور بوش - و برای تبدیل کردن دموکرات ها به دموکرات ها سر بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After an exhausting primary season, the Democratic Party gathers in Denver to anoint its presidential candidate and lambaste the Republicans.
[ترجمه گوگل]پس از یک فصل طاقت‌فرسا مقدماتی، حزب دموکرات در دنور گرد هم می‌آید تا نامزد ریاست‌جمهوری خود را معرفی کند و جمهوری‌خواهان را سرزنش کند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک فصل خسته کننده و خسته کننده، حزب دموکرات در دنور جمع می شود تا به کاندیدای ریاست جمهوری خود روغن زده و جمهوری خواهان را عزل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even someone at in order to suffer from a harmful kid to greatly make a school, lambaste a teacher and greatly go to law court, the public also all everythings carry on in the kid's eyelid underneath.
[ترجمه گوگل]حتی کسی که برای رنج بردن از یک بچه مضر به شدت مدرسه درست می کند، معلم را لعنت می کند و تا حد زیادی به دادگاه مراجعه می کند، مردم نیز همه چیز در زیر پلک کودک ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]حتی فردی که به منظور رنج بردن از یک کودک مضر به شدت از یک مدرسه رنج می برد، معلم را اخراج می کند و تا حد زیادی به دادگاه قانون می رود، عموم مردم در پلک کودک زیر پلک آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زخم زبان زدن (فعل)
pique, belabor, belabour, rebuke, lambast, lambaste, swinge, tongue-lash

تازیانه زدن (فعل)
flog, whip, lambast, lambaste, stripe, lick, flagellate, scourge, knout, rawhide

انگلیسی به انگلیسی

• beat unmercifully; rebuke strongly, reprimand (also lambast)

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To criticize someone or something harshly; to berate 🗣️
🔍 مترادف: Criticize
✅ مثال: The coach lambasted the team for their lack of effort during the game.
لَم بِیست یا لَم بَست ( هر دو تلفظ رایج اند )
- - -
### 🔸 معادل فارسی:
به شدت انتقاد کردن / کوبیدن / حمله ی لفظی کردن / له کردن
در زبان محاوره ای:
زدش زمین، لهش کرد، حسابی کوبیدش، از خجالتش دراومد
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( رسانه ای – رسمی ) :**
انتقاد شدید و بی رحمانه از کسی یا چیزی، معمولاً در سخنرانی، مقاله یا فضای عمومی
مثال: The editorial **lambasted** the government’s handling of the crisis.
سرمقاله عملکرد دولت در بحران رو حسابی کوبید.
2. ** ( محاوره ای – احساسی ) :**
دعوا یا حمله ی لفظی تند به کسی، به ویژه از روی عصبانیت یا دلخوری
مثال: She **lambasted** her brother for ruining the party.
بابت خراب کردن مهمونی، حسابی برادرشو له کرد.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
در نوشتارهای داستانی یا توصیفی، برای نشان دادن خشم یا تحقیر شدید
مثال: The hero was **lambasted** by the crowd for his failure.
قهرمان بابت شکستش از طرف جمعیت به شدت تحقیر شد.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
criticize harshly – berate – scold – rip into – tear apart – roast – excoriate – rebuke

به شدت انتقاد کردن to sensure/scriticise severly
زدن beat
سرزنش کردن to scold violently