laid out

پیشنهاد کاربران

به نقل از جناب کتابدار در مدخل lay out
1. ( ترتیب دادن – فیزیکی ) : چیدن یا پهن کردن چیزی روی سطح صاف به صورت منظم. مثال: She laid out the tools on the table. ابزارها رو روی میز چید.
2. ( توضیح دادن – مفهومی ) : ارائه ی واضح و مرحله به مرحله ی یک ایده، برنامه یا اصل. مثال: He laid out his plan during the meeting. برنامه ش رو در جلسه توضیح داد.
...
[مشاهده متن کامل]

3. ( خرج کردن – مالی ) : صرف پول، به ویژه مقدار زیاد یا قابل توجه. مثال: They laid out $500 on a new phone. ۵۰۰ دلار برای یه گوشی جدید خرج کردن.
4. ( طراحی کردن – فضایی ) : برنامه ریزی یا طراحی نحوه ی چیدمان یک فضا، ساختمان یا صفحه. مثال: The architect laid out the garden beautifully. معمار باغ رو به زیبایی طراحی کرد.
5. ( آماده سازی جسد – مذهبی ) : آماده کردن جسد برای مراسم خاک سپاری یا دیدار عمومی. مثال: They laid out the body for the wake. جسد رو برای مراسم وداع آماده کردند.
6. ( ضربه زدن – عامیانه ) : زدن کسی به حدی که بیهوش یا نقش زمین شود. مثال: He got angry and laid him out with one punch. عصبانی شد و با یه مشت زدش نقش زمین کرد.
🔹 مترادف ها: arrange / explain / spend / design / knock o

مرتب کردن ، ترتیب دادن
مطرح شدن
مثال :
The importance of the scheme laid out thus far is that . . .
اهمیت طرحی که تاکنون مطرح شد این است که . . .
Arranged in a pattern
قرار گرفته
چیدمان شده
ارنج کردن چیزی که باعث دیده شدن بهتر میشود. توضیح دادن چیزی. مرده را درمعرض دید شرکت کنندگان در مراسم خاکسپاری قبل از دفن
شکل گذشته ی فعل lay out