به معنی کنار گذاشتن چیزی یا کسی
lay something/someone off
برای مثال سیگار را کنار گذاشتم
یا شرکت ما را کنار گذاشت ( تعدیل نیرو کرد )
برای مثال سیگار را کنار گذاشتم
یا شرکت ما را کنار گذاشت ( تعدیل نیرو کرد )
از دست دادن شغل به خاطر شرایط بد اقتصادی ( طرف به علت شخصی از کار اخراج نشده بلکه شرایط اقتصادی اون رو بیکار کرده است )
to lose your job ( in hard economic times )
اخراج کردن
تعدیل نیروی انسانی در یک ( اداره یاکمپانی به بهانه ای )
کنار گذاشتن
تعدیل نیروی انسانی در یک ( اداره یاکمپانی به بهانه ای )
کنار گذاشتن
کنار گذاشتن - تعدیل نیرو کردن
به معنی تعدیل نیرو - بیرون کردن کارگر نه به خاطر کار اشتباهی که کرده به خاطر اوضاع بد شرکت
از کار برکنار شدن
از کار و زندگی افتادن