• : تعریف: using very few words; succinct; terse. • مترادف: concise, succinct, terse • متضاد: long-winded, loquacious, verbose, wordy • مشابه: brief, crisp, pithy, summary, to the point
- "Nope," said her son in his typical laconic manner.
[ترجمه سمر] پسرش با همان مختصرگویی همیشگی اش گفت:�نه�
|
[ترجمه گوگل] پسرش با حالت لاکونی معمولی خود گفت: نه [ترجمه ترگمان] پسرش با لحن laconic گفت: \" نه \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His answer was laconic but utterly clear.
[ترجمه محمد مهدی] جوابش مختصر ، اما کاملا واضح بود
|
[ترجمه گوگل] پاسخ او ساده اما کاملاً واضح بود [ترجمه ترگمان] جوابش کوتاه بود، اما کام لا واضح بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. "we will see!" was his laconic answer
پاسخ کوتاه او این بود: ((خواهیم دید!))
2. Usually so laconic in the office, Dr. Lahey seemed less guarded, more relaxed.
[ترجمه گوگل]دکتر لاهی که معمولاً در مطب خیلی کم حرف بود، کمتر مراقب و آرام تر به نظر می رسید [ترجمه ترگمان]معمولا در دفتر کار کوتاهی می کردند، دکتر Lahey کم تر از او مراقبت می کرد، آرام تر می نمود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Hunt's laconic expertise provided a perfect counterpoint to Walker's high-octane delivery.
[ترجمه گوگل]تخصص لاکونیک هانت نقطه مقابل کاملی برای تحویل اکتان بالا واکر فراهم کرد [ترجمه ترگمان]مهارت laconic هانت، نقطه مقابل را برای تحویل اکتان بالا فراهم می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She had a laconic wit.
[ترجمه گوگل]او یک شوخ طبعی لاکونیک داشت [ترجمه ترگمان]او از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. More importantly, it reflects his laconic style, and what was going on under the surface: X died last Sunday.
[ترجمه گوگل]مهمتر از آن، این نشان دهنده سبک لاکونیک او است، و آنچه در زیر سطح می گذرد: X یکشنبه گذشته درگذشت [ترجمه ترگمان]از همه مهم تر، این سبک بیانگر سبک laconic، و آنچه در زیر آن قرار داشت، روز یکشنبه گذشته درگذشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The manner is laconic yet earnest.
[ترجمه گوگل]روشی که در عین حال جدی است [ترجمه ترگمان]این رفتار بسیار جدی و مختصر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both depictions, as laconic and witty as Degas can be, show Cassatt engaged in passive and typically feminine pastimes.
[ترجمه گوگل]هر دو تصویر، به همان اندازه که دگا می تواند لاکونیک و شوخ باشد، کاسات را درگیر سرگرمی های منفعلانه و معمولاً زنانه نشان می دهد [ترجمه ترگمان]هر دو ترسیم، به همان اندازه که Degas و witty هستند، نشان می دهند که کست درگیر فعالیت های منفعلانه و معمولا زنانه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If you can readily interpret all this laconic shorthand you are either a well-tried collector or an extraordinarily apt pupil.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانید به راحتی تمام این کوتاه نویسی لاکونیک را تفسیر کنید، یا یک گردآورنده آزموده هستید یا یک شاگرد فوق العاده مستعد [ترجمه ترگمان]اگر می توانید به راحتی تمام این تندنویسی را تفسیر کنید، یا یک جمع کننده کامل آزموده شده یا یک شاگرد بسیار مناسب هستید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The laconic Joey Ramone rarely spoke.
[ترجمه گوگل]جوی رامون لاکونیک به ندرت صحبت می کرد [ترجمه ترگمان]کم حرف می زد و کم تر حرف می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Chester, the mild and laconic prematurely bald guy.
[ترجمه گوگل]چستر، مرد ملایم و لاکونیک که پیش از موعد کچل شده بود [ترجمه ترگمان]چس تر، رفتار ملایم و کوتاهی که قبل از موعد مقرر شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But there was nothing laconic about his mind, which was known to tick over like a well-oiled clock.
[ترجمه گوگل]اما چیزی در ذهن او وجود نداشت، زیرا میدانستند که مانند ساعتی که به خوبی روغن کاری شده، تیک تاک میکند [ترجمه ترگمان]اما چیزی در ذهنش نبود که مثل یک ساعت روغن کاری شده باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Gregory's account of what actually happened is laconic in the extreme.
[ترجمه گوگل]روایت گریگوری از آنچه در واقع اتفاق افتاده است، در نهایت لکونیک است [ترجمه ترگمان]به عقیده گرگوری، آنچه در واقع کم و بیش اتفاق افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This design has the advantage of having a laconic structure and economizing the hardware resource.
[ترجمه مهدیار] این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار مختصر و فشرده و صرفه جویی در منابع ( تجهیزات ) سخت افزاری است.
|
[ترجمه گوگل]این طرح دارای مزیت داشتن ساختار لاکونیک و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است [ترجمه ترگمان]این طراحی دارای مزیت داشتن یک ساختار laconic و صرفه جویی در منابع سخت افزاری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• terse, concise, using few words a laconic comment uses very few words to say something, so that the person who makes it seems very casual.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Brief and to the point; concise 💬 🔍 مترادف: Concise, succinct ✅ مثال: His laconic responses made it clear he was not interested in further discussion
کم حرف متخصر کوتاه
مختصر و مفید کوتاه و گزیده فشرده و برگزیده
( of a person's speech ) using few words using few words; expressing much in few words; concise using only a few words to say something OPP verbose کم صحبت کم حرف