lackey

/ˈlæki//ˈlæki/

معنی: فراش، پادو، نوکر، نوکری کردن، چاکری کردن
معانی دیگر: چاکر، چاپلوس، نوکر (به ویژه اگر اونیفورم به تن داشته باشد)، lacquey پادو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: lackeys
(1) تعریف: a liveried servant; footman.
مترادف: footman
مشابه: butler, page, seneschal, servant

(2) تعریف: one who follows or obeys another or others without question; fawner; toady.
مترادف: flunky, toady
مشابه: follower, groupie, hanger-on, sycophant
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: lackeys, lackeying, lackeyed
• : تعریف: to treat or attend in the manner of a lackey.
مترادف: toady
مشابه: fawn, steward

جمله های نمونه

1. a lackey of imperialism
نوکر امپریالیسم

2. Whichever corporate lackey wins doesn't matter-the bell's already tolling.
[ترجمه گوگل]هر کدام از شرکت‌های بزرگ برنده می‌شود، مهم نیست، زنگ در حال حاضر به صدا درآمده است
[ترجمه ترگمان]هر کدام که نوکری را ببرد مهم نیست - زنگ به صدا در امده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If I were a Brown lackey, I would have applauded his idea of putting global-positioning navigation systems on Muni buses.
[ترجمه گوگل]اگر من یک لاکی براون بودم، ایده او را برای قرار دادن سیستم‌های ناوبری موقعیت‌یابی جهانی در اتوبوس‌های Muni تحسین می‌کردم
[ترجمه ترگمان]اگر من یک پیشخدمت قهوه ای بودم، فکر او مبنی بر قرار دادن سیستم های موقعیت یابی جهانی در اتوبوس ها را تحسین می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A little while, lackey goes to disintegrate, leaf two bundle come out in the private parts.
[ترجمه گوگل]اندکی لاکی می رود تا متلاشی شود، دسته دو برگ در عورت بیرون می آید
[ترجمه ترگمان]یک خرده طول می کشد، نوکر می خواهد از هم جدا شود، برگ دو دسته از قسمت های خصوصی بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lackey says: " Consider your mouth only, not consider my mouth. "
[ترجمه گوگل]لاکی می گوید: "فقط به دهان خود توجه کنید، نه به دهان من توجه کنید "
[ترجمه ترگمان]Lackey می گوید: \" دهان خود را در نظر بگیرید، نه دهان من را در نظر بگیرید \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Famen Temple, Chia Kuei is a trusted lackey of Liu Chin, a Ming Dynasty eunuch.
[ترجمه گوگل]معبد فامن، چیا کوئی، قایق مورد اعتماد لیو چین، خواجه سلسله مینگ است
[ترجمه ترگمان]The Famen، یک نوکر قابل اعتماد از لیو چین، یک خواجه سلسله مینگ، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Or stood a lackey in the House of Pain.
[ترجمه گوگل]یا در خانه درد یک لاکی ایستاده بود
[ترجمه ترگمان]یا پیشخدمتی در خانه درد ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gentlewoman calls out lackey, swift end gives dish of hamburger to look to this individual.
[ترجمه گوگل]نجیب زنی صدا می زند لاکی، پایان سریع به این فرد ظرف همبرگر می دهد
[ترجمه ترگمان]gentlewoman پیشخدمتی را صدا می زند و انتهای سریع همبرگر را برای نگاه به این فرد می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Landlord old woman is busy call lackey to nod a lamp to come to adjoining room.
[ترجمه گوگل]پیرزن صاحبخانه مشغول است به لاکی زنگ می زند تا چراغی را تکان دهد تا به اتاق مجاور بیاید
[ترجمه ترگمان]پیرزن گفت: ارباب، ارباب خود را برای سر تکان دادن چراغ به اتاق مجاور مشغول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Has not let the violence hierarch the lackey, found attacks Shakespeare's excuse.
[ترجمه گوگل]نگذاشته است سلسله مراتب خشونت بهانه شکسپیر را مورد حمله قرار دهد
[ترجمه ترگمان]اجازه نمی دهد که خشونت ملازم را به قتل برساند و به عذر شکسپیر متوسل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Not a little while lackey came back, ask him: " Was scolded? "
[ترجمه گوگل]چندی نگذشت که لاکی برگشت، از او بپرس: سرزنش شد؟
[ترجمه ترگمان]پس از آن که ملازم بازگشت، از او پرسید: او را سرزنش کردند؟ \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is lackey sends a package so.
[ترجمه گوگل]این لاکی یک بسته می فرستد تا
[ترجمه ترگمان]پیشخدمتی است که بسته را می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A lackey?Oh, I'm sorry. Is that politically incorrect ?
[ترجمه گوگل]اوه، متاسفم آیا این از نظر سیاسی نادرست است؟
[ترجمه ترگمان]نوکر؟ اوه، متاسفم از نظر سیاسی غلطه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A day, the lackey of this noble is in catharsis sparrow basket when, not careful let slip a spadger .
[ترجمه گوگل]روزی که قاضی این بزرگوار در سبد گنجشک کاتارسیس است که مواظب نیست یک بیچاره بلغزد
[ترجمه ترگمان]یک روز، نوکر این نجیب زاده در سبدی آرمیده است که در آن هنگام احتیاط را از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراش (اسم)
apparitor, bed, footman, mattress, servant, lackey, wife, sergeant-at-arms, guard of the ka'beh in mecca, lacquey

پادو (اسم)
peon, footman, lackey, page, busboy, scullion, errand boy, flunkey, flunky, footboy, lacquey, legman

نوکر (اسم)
help, man, swain, footman, servant, lackey, valet, server, menial, flunkey, henchman, famulus, handyman, flunky, footboy, manservant, lacquey, servitor, slavey, yes-man

نوکری کردن (فعل)
lackey, lacquey

چاکری کردن (فعل)
lackey, lacquey

انگلیسی به انگلیسی

• servant; person who grovels
serve, function as; grovel before, be servile in front of
if you call someone a lackey, you mean that they follow someone's orders completely, without ever questioning them; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

A servant or someone who behaves like one by obeying someone else's orders or by doing unpleasant work for them.
مزدور، اجیر شده، شرخر، ، آدم کسی.
مثال:
He treats us all like his lackeys.
جوری با ما رفتار می کنه انگار آدمشیم.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/lackey#cald4-1
A lackey or lacquey, in its original definition ( attested 1529, according to the Oxford English Dictionary ) , is a uniformed manservant
پادو
نوکر دست به سینه پاچه خوار
Lackey is typically used as a derogatory term for a servant or footman with little or no self - respect who belittles himself in order to gain an advantage. Such advantage is often assumed to be slight, temporary and often illusory

بپرس