lackadaisical

/ˌlækəˈdeɪzɪkl̩//ˌlækəˈdeɪzɪkl̩/

معنی: بی حال، بی اشتیاق، نازدار
معانی دیگر: بی علاقه، وارفته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lackadaisically (adv.)
• : تعریف: lacking energy, determination, or enthusiasm; listless or lazy.
مترادف: languid, lazy, lethargic, listless, spiritless
متضاد: enthusiastic, laborious
مشابه: apathetic, dull, idle, indolent, phlegmatic, shiftless, slothful, sluggish, torpid

- Hot and humid weather tends to make me lackadaisical; I'd rather take a nap than do anything productive.
[ترجمه گوگل] هوای گرم و مرطوب باعث می‌شود که من بی‌حال شوم ترجیح می‌دهم یک چرت بزنم تا هر کاری سازنده
[ترجمه ترگمان] آب و هوای گرم و مرطوب باعث می شود که من lackadaisical کند؛ ترجیح می دهم چرت بزنم تا کاری مفید انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he was interested in going, but his wife was lackadaisical
او مشتاق رفتن بود ولی زنش بی میل بود.

2. David has a rather lackadaisical approach to his work.
[ترجمه گوگل]دیوید رویکردی نسبتاً بی‌پروا به کار خود دارد
[ترجمه ترگمان]دیوید نسبت به کارش نسبتا لاابالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dr. Jonsen seemed a little lackadaisical at times.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] دکتر جانسون بعضی اوقات یک کمی بی علاقه و انگیزه به نظر می آمد.
|
[ترجمه گوگل]دکتر یونسن در بعضی مواقع کمی فقیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]دکتر Jonsen نسبت به بعضی اوقات از نظر ظاهری بی اعتنا به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has a lackadaisical approach to finding a job.
[ترجمه گوگل]او برای یافتن شغل رویکردی غیرقابل قبول دارد
[ترجمه ترگمان]او نسبت به پیدا کردن یک شغل رویکردی lackadaisical دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There'll be no time to correct lackadaisical driving techniques after trouble develops.
[ترجمه گوگل]پس از ایجاد مشکل، زمانی برای اصلاح تکنیک های رانندگی نادرست وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]بعد از ایجاد مشکل، زمان مناسبی برای اصلاح روش های رانندگی با خونسردی وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. With their lackadaisical defense and Kobe Bryant-dependency continuing, I not only expect but predict the Lakers to be on vacation by then.
[ترجمه گوگل]با توجه به دفاع ضعیف آنها و وابستگی به کوبی برایانت، من نه تنها انتظار دارم، بلکه پیش بینی می کنم که لیکرز تا آن زمان در تعطیلات باشد
[ترجمه ترگمان]با ادامه دفاع از خود و کوب بریانت - وابستگی به ادامه، نه تنها انتظار دارم که تیم لیکرز آن زمان در تعطیلات باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Another is the frustratingly lackadaisical treatment one can be subject to at Ivato International Airport in Antananarivo.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از رفتارهای ناامیدکننده ای است که می توان در فرودگاه بین المللی ایواتو در آنتاناناریوو انجام داد
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از آن treatment frustratingly است که می توان در فرودگاه بین المللی Ivato در آنتاناناریوو مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the person answering the call is too lackadaisical, unenthusiastic or indifferent, they may hang up and take their business someplace else!
[ترجمه گوگل]اگر فردی که به تماس پاسخ می‌دهد خیلی بی‌تفاوت، بی‌شور یا بی‌تفاوت باشد، ممکن است تلفن را قطع کند و کسب‌وکار خود را به جای دیگری ببرد!
[ترجمه ترگمان]اگر کسی جواب تلفن را بدهد، نه به نظر منفی و نه بی اعتنا است، ممکن است به جای دیگری بروند و کار خود را به جای دیگری ببرند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Alas, the case of the lackadaisical Lakers might just have been solved.
[ترجمه گوگل]افسوس، ممکن است پرونده لیکرز بی‌حوصله حل شده باشد
[ترجمه ترگمان]افسوس، این پرونده با ظاهری بی اعتنا ممکن بود حل بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After 20 minutes of lackadaisical cranking (I read a book while I do it), the paddles hang up on a half pound of golden butter.
[ترجمه گوگل]پس از 20 دقیقه هول دادن بی‌هدف (من در حین انجام آن کتاب می‌خوانم)، پاروها روی نیم پوند کره طلایی آویزان می‌شوند
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت ۲۰ دقیقه از lackadaisical (من کتابی را خواندم در حالی که آن را انجام دادم)، پارو به نیم کیلو کره طلایی آویزان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The lackadaisical clerk threw my change on the counter.
[ترجمه گوگل]کارمند بیچاره پول خرد مرا روی پیشخوان انداخت
[ترجمه ترگمان]کارمند سر lackadaisical لباسم را روی پیشخوان انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was annoyingly lackadaisical and impractical.
[ترجمه گوگل]او به طرز آزاردهنده‌ای ضعیف و غیرعملی بود
[ترجمه ترگمان]او به طرزی ناراحت کننده از lackadaisical و impractical می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The food was nice enough but the service was rather lackadaisical.
[ترجمه گوگل]غذا به اندازه کافی خوب بود اما خدمات نسبتاً ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]غذا به اندازه کافی خوب بود، اما خدمت نسبتا بی اعتنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My problem is, that when we get a few wins, we become lackadaisical.
[ترجمه گوگل]مشکل من این است که وقتی چند برد به دست می‌آوریم، بی‌تفاوت می‌شویم
[ترجمه ترگمان]مشکل من این است که وقتی ما چند بار برنده می شویم، ما lackadaisical می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی حال (صفت)
passive, weak, torpid, slothful, stolid, nonchalant, indifferent, inactive, languid, insensate, lethargic, lackadaisical, supine

بی اشتیاق (صفت)
lukewarm, lackadaisical

نازدار (صفت)
lackadaisical, mincing

انگلیسی به انگلیسی

• listless, lacking energy, lacking enthusiasm; disinterested, apathetic; lazy
someone who is lackadaisical does not show any interest or enthusiasm and acts as if they are daydreaming.

پیشنهاد کاربران

تنبل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lackadaisicalness
✅️ صفت ( adjective ) : lackadaisical
✅️ قید ( adverb ) : lackadaisically
سرسری
بی تفاوت, عدم اشتیاق
The report said officers of various agencies took a “lackadaisical approach” in their
response. Investigators said many of the officers were unsure who was in charge.

بپرس