lacing

/ˈleɪsɪŋ//ˈleɪsɪŋ/

معنی: ملیله دوزی، یراق، توری، یراق دوزی
معانی دیگر: عمل بندزدن (به کفش و غیره)، بنددار کردن، کتک، گوشمالی، بند (مثلا بند کفش یا بند تنبان)، ریسمان، قیطان، زردوزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a lace or cord that fastens, such as a shoelace or corset lace.
مشابه: lace

(2) تعریف: a lace or braid that trims garments, uniforms, or the like.

(3) تعریف: the act or product of someone or something that laces.

(4) تعریف: a small portion of something that is added as a flavoring to something else, esp. food or drink.

جمله های نمونه

1. He was sitting on the bed lacing up his shoes.
[ترجمه گوگل]روی تخت نشسته بود و کفش هایش را بسته بود
[ترجمه ترگمان]روی تخت نشسته بود و کفش هایش را می بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was busily employed in lacing up his shoes.
[ترجمه گوگل]او به شدت مشغول بستن بند کفش هایش بود
[ترجمه ترگمان]سخت مشغول بستن کفش هایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nancy was lacing her shoe up when the doorbell rang.
[ترجمه گوگل]نانسی در حال بستن کفشش بود که زنگ در به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]نانسی وقتی زنگ در را زد، نانسی کفشش را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fashionable lacing on the waistband of these trousers helps to accentuate a trim figure.
[ترجمه گوگل]بند های شیک روی بند کمر این شلوار به برجسته تر شدن چهره کمک می کند
[ترجمه ترگمان]گره زدن بند شلوار به کمربند این شلوار به برجسته کردن یک شکل تریم کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Rockets can make lacing up their sneakers look so hard.
[ترجمه گوگل]راکت ها می توانند بستن بند کفش های کتانی خود را بسیار سخت جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]تیم راکتز \" می توانند lacing را سفت کنند، بسیار سخت به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sits on the grass lacing stiff boots into a wreath of effort and breath.
[ترجمه گوگل]او روی چمن‌ها می‌نشیند و چکمه‌های سفت را به تاج گل تلاش و نفس بسته است
[ترجمه ترگمان]روی علف ها می نشیند و چکمه های شق ورق را به یک تاج گل برای نفس و نفس می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lacing uses conventional D-rings and hooks.
[ترجمه گوگل]توری از حلقه های D و قلاب های معمولی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]lacing از حلقه های سنتی و قلاب سنتی استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Doonans' speciality is lacing traditional songs with rock arrangements, or applying folk themes to rock.
[ترجمه گوگل]تخصص Doonans بند زدن آهنگ‌های سنتی با تنظیم راک یا استفاده از مضامین عامیانه در راک است
[ترجمه ترگمان]تخصص Doonans، بستن آهنگ های سنتی با ترتیبات راک، یا استفاده از موضوعات محلی برای راک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lattice Lacing with fat laces really accentuates the weaving.
[ترجمه گوگل]توری توری با توری های چاق واقعاً بافت را برجسته می کند
[ترجمه ترگمان]lattice lacing با بند چربی واقعا بر the تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'd know it anywhere with that bright red lacing.
[ترجمه گوگل]من آن را در هر جایی با آن توری قرمز روشن می شناسم
[ترجمه ترگمان]من آن را با آن کراوات قرمز روشن می شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Saves the time and hassle of re - lacing while you fish.
[ترجمه گوگل]باعث صرفه جویی در زمان و دردسر مجدد در حین ماهیگیری می شود
[ترجمه ترگمان]وقت و زحمت بستن مجدد را صرفه جویی می کند در حالی که شما ماهی می گیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Asymmetrical lacing design for extra pizazz and a snug fit.
[ترجمه گوگل]طراحی توری نامتقارن برای پیتزای اضافی و تناسب راحت
[ترجمه ترگمان]طراحی گره زدن برای pizazz اضافی و یک تناسب راحت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Display Shoe Lacing as seen in a trendy Melbourne shoe store.
[ترجمه گوگل]بند کفش را که در یک فروشگاه کفش مد روز ملبورن دیده می شود، نمایش دهید
[ترجمه ترگمان]کفش های راحتی خود را به شکلی که در یک فروشگاه کفش مد روز دیده می شود، نمایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The four-limb combined member connected with lacing bars is generally used in the design of superhigh crossing transmission towers.
[ترجمه گوگل]عضو ترکیبی چهار اندام متصل به میله‌های توری معمولاً در طراحی برج‌های انتقال فوق‌العاده استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]عضو ترکیب شده چهار عضو متصل به میله ها عموما در طراحی برج های انتقال متقاطع استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملیله دوزی (اسم)
broidery, filigree, lacing, needle point, point lace

یراق (اسم)
galloon, lace, stripe, lacing

توری (اسم)
net, grid, lace, lacing

یراق دوزی (اسم)
lacing

تخصصی

[سینما] فیلم گذاری / نوارگذاری
[عمران و معماری] بست چپ و راست - مهاربندی افقی
[زمین شناسی] بست چپ وراست ،مهار بندی افقی
[نساجی] توری - توربافی - تور - دوختن یا بهم بستن کارت های نقشه ژاکارد با ریسمان

انگلیسی به انگلیسی

• act of lacing; decorative trimming of cord; flogging, whipping; strap or cord which is used to tie or fasten; small amount of liquor added to food or drink

پیشنهاد کاربران

بپرس