lachrymose

/ˈlækrɪmoʊs//ˈlækrɪməʊs/

معنی: اشکی، اشکبار، اشک زا، غصه دار
معانی دیگر: پراشک، زود گریه، اهل گریه و زاری، زود اشک، غم انگیز، اشک انگیز، گریه آور، گریه ناک، اشک آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: lachrymosely (adv.), lachrymosity (n.)
(1) تعریف: weeping, tending to weep readily, or being on the point of tears; tearful.
متضاد: risible
مشابه: tearful

- The child's lachrymose expression made me take pity on her.
[ترجمه گوگل] قیافه اشک ریز بچه باعث شد که به او دل ببندم
[ترجمه ترگمان] غم و غصه بچه، مرا به رقت آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing or likely to cause weeping; sorrowful.
متضاد: comic, risible

- The story of those years of war is a lachrymose one.
[ترجمه گوگل] داستان آن سال‌های جنگ، داستانی است
[ترجمه ترگمان] داستان این سال ها جنگ، a lachrymose است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. lachrymose religious songs
سرودهای پر سوز و گداز مذهبی

2. a lachrymose old woman
پیرزنی که زود می زند زیر گریه

3. He is better known for his lachrymose ballads than hard rock numbers.
[ترجمه گوگل]او بیشتر به خاطر تصنیف های لاکریموزش شناخته می شود تا اعداد راک
[ترجمه ترگمان]او بهتر از اعداد سنگی سخت به خاطر اشعار lachrymose شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lachrymose comedy represented an attitude opposed to the aristocratic one.
[ترجمه گوگل]کمدی لاکریموز نشان دهنده نگرش مخالف نگرش اشرافی بود
[ترجمه ترگمان]کمدی lachrymose نمایانگر نگرشی بود که با شخصیت aristocratic مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sad, moving scenes are an essential part of lachrymose drama.
[ترجمه گوگل]صحنه‌های غم‌انگیز و متحرک بخش مهمی از درام لاکریموز هستند
[ترجمه ترگمان]صحنه ها در حال حرکت بخشی ضروری از نمایش lachrymose هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There still are those lachrymose liberals who can't stop welling up every time they see a black face in their vicinity.
[ترجمه گوگل]هنوز هم آن دسته از لیبرال‌های لاکچری وجود دارند که هر بار که چهره‌ای سیاه را در مجاورت خود می‌بینند، نمی‌توانند جلوی آب شدن خود را بگیرند
[ترجمه ترگمان]هنوز هم آن لیبرال های lachrymose وجود دارند که نمی توانند هر بار که یک چهره سیاه در اطراف خود می بینند، از فشار جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Blitherdick, usually a man of few words, had become lachrymose about Blenkinsop's enjoyment of a good wine.
[ترجمه گوگل]بلیتردیک، که معمولاً مردی کم حرف بود، در مورد لذت بلنکینسوپ از یک شراب خوب دچار ابهام شده بود
[ترجمه ترگمان]Blitherdick، معمولا مردی با چند کلمه حرف می زد و از لذت لذت و لذت یک شراب خوب گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What if I was a both pessimistic and optimistic, prodigal and stingy, emotional and conservative, lachrymose and decadent person?
[ترجمه گوگل]چه می شد اگر من هم بدبین و هم خوش بین، هم ولخرج و خسیس، هم احساساتی و محافظه کار، هم آدم چرند و منحط بودم؟
[ترجمه ترگمان]چه می شود اگر من بدبین و خوش بین، ولخرج و خسیس، احساساتی و محافظه کار، lachrymose و منحط بشوم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I suppose Catherine fulfilled her project, for the next sentence took up another subject: she waxed lachrymose.
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم کاترین پروژه‌اش را به انجام رساند، زیرا جمله بعدی موضوع دیگری را در بر می‌گیرد: او اپیلاسیون لاکریموز
[ترجمه ترگمان]تصور می کنم که کاترین پروژه خود را به انجام رساند، چون جمله بعدی یک موضوع دیگر را مطرح کرد: گریه و زاری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was by turns devout and obscene, merry and lachrymose.
[ترجمه گوگل]او به نوبه خود عابد و ناپسند، شاد و لاکچری بود
[ترجمه ترگمان]او هم به نوبه خود به نوبه خود مذهبی و زشت، شاد و گریان به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But the gaiety dose not ring true and anybody who has just one drink too many is apt to lapse into lachrymose melancholy.
[ترجمه گوگل]اما دوز شادی درست نیست و هر کسی که فقط یک نوشیدنی بیش از حد می‌نوشد، مستعد ابتلا به مالیخولیا است
[ترجمه ترگمان]اما کسی که بیش از افراط در می خوارگی افراط می کند غالبا دچار غم و اندوه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But the gaiety does not ring true and anybody who has just one drink too many is apt to lapse into lachrymose melancholy.
[ترجمه گوگل]اما این شادی درست نیست و هر کسی که فقط یک نوشیدنی بیش از حد می‌نوشد، مستعد ابتلا به مالیخولیا است
[ترجمه ترگمان]اما شادی و شادی به کسی تعلق ندارد و هرکس که بیش از حد افراط کند اغلب دچار غم و اندوه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The next step is to study the emotional tears of children and men — potentially explaining the lachrymose nature of the new Speaker of the House.
[ترجمه گوگل]گام بعدی مطالعه اشک‌های عاطفی کودکان و مردان است - به طور بالقوه توضیحی درباره ماهیت نازک رئیس جدید مجلس
[ترجمه ترگمان]گام بعدی مطالعه اشک های عاطفی کودکان و مردان است - به طور بالقوه ماهیت lachrymose سخنگوی جدید مجلس را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشکی (صفت)
lachrymal, lacrimal, lachrymose

اشکبار (صفت)
watery, wet, tearful, lachrymose

اشک زا (صفت)
lachrymose

غصه دار (صفت)
lachrymose

انگلیسی به انگلیسی

• weepy, tending to shed tears; sad; depressed; mournful
someone who is lachrymose cries very easily and very often; a literary word.

پیشنهاد کاربران

گریان
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : lachrymosity
✅️ صفت ( adjective ) : lachrymose
✅️ قید ( adverb ) : lachrymosely
جگرسوز

بپرس