laced


بندی، بنددار، شبکه دار، مشبک، یراق دار، گلابتون دار، خطدار، راه راه

جمله های نمونه

1. he laced his opponent in the final game
او در مسابقه پایانی حریف خود را مغلوب کرد.

2. he laced my palms
کف دستم را تازیانه زد.

3. he laced up his shoes
بند کفش خود را بست.

4. she laced the corset tightly around her waist
شکم بند خود را محکم دور کمر خود بست.

5. the batter laced the ball into center field
(بیس بال) چوگان زن گوی را به وسط میدان زد.

6. the critics laced into the novel
سخن سنجان رمان را مورد حمله قرار دادند.

7. he was badly laced in the elections
او در انتخابات بدجوری شکست خورد.

8. i rushed at him and fairly laced into him
پریدم به او و یک کتک حسابی به او زدم.

9. the edges of the dress are laced
کناره های پیراهن دارای نوار توری است.

10. He laced into the thief until he begged for mercy.
[ترجمه گوگل]او به دزد بست تا اینکه برایش رحمت خواست
[ترجمه ترگمان]او به دزد اشاره کرد تا اینکه از او خواهش کرد که به او رحم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They laced into her for being late.
[ترجمه گوگل]به خاطر دیر آمدنش به او کتک زدند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای دیر کردن به او فشار می آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She laced strands into a braid.
[ترجمه گوگل]او رشته ها را در یک قیطان بند انداخت
[ترجمه ترگمان]موهایم را به گیس بافته گره زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She laced his food with sleeping pills.
[ترجمه گوگل]او غذای او را با قرص خواب نوشید
[ترجمه ترگمان]غذاها را با قرص خواب مرتب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He likes coffee laced with whiskey.
[ترجمه گوگل]او قهوه ای با ویسکی دوست دارد
[ترجمه ترگمان] اون از قهوه با ویسکی خوشش میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My old aunts are very strait - laced.
[ترجمه گوگل]خاله های قدیمی من خیلی تنگ هستند - توری
[ترجمه ترگمان] خاله قدیمیم بدون بند و گردن تنگ هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

1. Lace ( noun ) - Delicate Fabric ( تور، توری )
EN: She wore a beautiful dress with intricate lace on the sleeves.
FA: او لباسی زیبا با تورهای ظریف روی آستین ها پوشیده بود.
Collocations:
...
[مشاهده متن کامل]

- Lace dress ( لباس توری )
- Lace trim ( حاشیه توری )
- Lace veil ( روسری توری )
2. Lace ( verb ) - To Fasten ( بستن، محکم کردن )
EN: He laced up his sneakers before going for a run.
FA: او قبل از دویدن، کفش های ورزشی خود را محکم بست.
Collocations:
- Lace ( up ) shoes ( بستن کفش )
- Lace tightly ( سفت بستن )
3. Lace ( verb ) - To Add Alcohol/Drugs ( مخلوط کردن با الکل/مواد )
EN: Someone laced the drink with poison.
FA: کسی نوشیدنی را با زهر مخلوط کرده بود.
Collocations:
- Laced with drugs ( آغشته به مواد مخدر )
- Laced drink ( نوشیدنی مخلوط شده با ماده ای دیگر )
4. Lace ( noun/verb ) - A Light Decorative Pattern ( نقش تزئینی )
EN: The tablecloth had a delicate lace pattern along the edges.
FA: رومیزی طرح های توری ظریفی در لبه ها داشت.
Collocations:
- Lace design ( طرح توری )
- Lace embroidery ( سوزن دوزی توری )
5. Lace ( verb ) - To Intertwine / در هم تنیدن
EN: The branches were laced together, forming a natural arch.
FA: شاخه ها در هم تنیده شده بودند و یک قوس طبیعی تشکیل می دادند.
Collocations:
- Laced fingers ( انگشتان درهم تنیده )
- Laced threads ( نخ های به هم بافته شده )
خلاصه معانی و ترکیبات "Lace":
1. تور ( نوعی پارچه تزئینی ) → Lace dress ( لباس توری )
2. بستن ( کفش، بندها ) → Lace up shoes ( کفش را محکم بستن )
3. مخلوط کردن ( معمولاً با مواد مخدر/سم ) → Laced drink ( نوشیدنی آلوده )
4. در هم تنیدن → Laced branches ( شاخه های درهم تنیده )
deepseek

آغشته
گره خورده، در هم قفل شده