lock out

/ˈlɑːkˈaʊt//lɒkaʊt/

معنی: تحریم کردن، حبس، تحریم
معانی دیگر: 1- در را به روی کسی قفل کردن، راه ندادن 2- (روابط کارگر و کارفرما) کارگران را به محل کار راه ندادن، حبس کردن، (هنگام اختلافات کارگر و کارفرما) قفل کردن درهای کارخانه (یا غیره)، راه ندادن کارگران

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to make someone not able to enter a place.

- She locked herself out of her car by accident.
[ترجمه االهام] بعد تصادف تو ماشینش گیر افتاده بود.
|
[ترجمه گوگل] او به طور تصادفی خود را در ماشینش قفل کرد
[ترجمه ترگمان] با تصادف خودش را از ماشین بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The management locked the workers out of the factory during the strike.
[ترجمه ناصر کیارسی] مدیر از ورود کارکنان بداخل کارخانه در طی اعتصاب ممانعت بعمل آورد
|
[ترجمه گوگل] مدیریت در طول اعتصاب کارگران را از کارخانه خارج کرد
[ترجمه ترگمان] این مدیریت کارگران را در طول حمله به خارج از کارخانه قفل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the closing of a factory or business by the employer during a labor dispute in order to force employees to change their demands.

جمله های نمونه

1. Management has threatened to lock out the workforce if they do not accept the proposed changes in working methods.
[ترجمه گوگل]مدیریت تهدید کرده است که در صورت عدم پذیرش تغییرات پیشنهادی در روش‌های کاری، نیروی کار را تعطیل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]مدیریت تهدید کرده است که اگر تغییرات پیشنهادی را در روش های کاری قبول نکنند، نیروی کار را خاموش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was locked out because he came back after midnight.
[ترجمه گوگل]او را قفل کردند زیرا بعد از نیمه شب برگشت
[ترجمه ترگمان]اون بیرون زندونی شده بود چون بعد از نیمه شب برگشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wind had made the door swing closed, and she was now locked out.
[ترجمه گوگل]باد باعث شده بود در چرخانده شود و او اکنون در را قفل کرده بود
[ترجمه ترگمان]باد در را بسته بود و حالا در را قفل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've lost my key and I'm locked out!
[ترجمه حسینی] کلیدم رو گم کردم و بیرون ماندم.
|
[ترجمه گوگل]کلیدم را گم کرده ام و قفل شده ام!
[ترجمه ترگمان]من کلیدم رو از دست دادم و در را قفل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The company locked out the workers, and then the rest of the work force went on strike.
[ترجمه گوگل]شرکت کارگران را قفل کرد و سپس بقیه نیروی کار دست به اعتصاب زدند
[ترجمه ترگمان]این شرکت کارگران را قفل کرد و سپس بقیه نیروی کار اعتصاب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The workers had been locked out until they accepted the management's terms.
[ترجمه گوگل]کارگران تا زمانی که شرایط مدیریت را نپذیرفتند در قفل شده بودند
[ترجمه ترگمان]کارگران تا زمانی که شرایط مدیریت را پذیرفته بودند، حبس شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the summer of 1953 the union carried out strikes and go-slows in support of a wage claim, but were locked out.
[ترجمه گوگل]در تابستان 1953، اتحادیه در حمایت از ادعای دستمزد، اعتصاب‌ها و آهسته‌کاری‌هایی را انجام داد، اما در آنجا قفل شد
[ترجمه ترگمان]در تابستان ۱۹۵۳، اتحادیه اعتصابات خود را انجام داد و در حمایت از یک ادعای حقوقی کاهش یافت، اما در زندان بسر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a wonderful world, and the aunt was locked out of it.
[ترجمه گوگل]دنیای شگفت انگیزی بود، و عمه از آن قفل شده بود
[ترجمه ترگمان]دنیای عجیبی بود و خاله از آن بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On the doorstep of the night-time house, imagining herself locked out by a freak wind slamming the door shut.
[ترجمه گوگل]در آستانه خانه شبانه، تصور می‌کند که با باد وحشتناکی که در را می‌بندد، قفل شده است
[ترجمه ترگمان]در آستانه در شب، در حالی که خود را با یک باد دیوانه که در را به هم کوبید، قفل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drive direction can be changed but the ratchet can't be locked out: operation was positive but fiddly.
[ترجمه گوگل]جهت حرکت را می توان تغییر داد، اما ضامن دار را نمی توان قفل کرد: عملکرد مثبت بود، اما نامرتب بود
[ترجمه ترگمان]جهت دیسک گردان را می توان تغییر داد اما نمی تواند قفل شود: عملیات مثبت اما پرزحمت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I thought how unpleasant it is to be locked out; and I thought how it is worse, perhaps, to be locked in. Virginia Woolf
[ترجمه گوگل]فکر کردم چقدر ناخوشایند است که در خانه قفل شده باشیم و من فکر کردم که چه بدتر است، شاید در قفل شدن ویرجینیا وولف
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که این موضوع چقدر ناخوشایند است، و من فکر کردم که اوضاع از چه قرار است، شاید هم در آن گیر کرده باشم ولف \"ولف\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He had been locked out of his office.
[ترجمه حسینی] او از دفترش بیرون مانده بود.
|
[ترجمه گوگل]او را در دفترش قفل کرده بودند
[ترجمه ترگمان]او در دفترش را قفل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first time it happens is after she has been locked out of the house.
[ترجمه گوگل]اولین باری که این اتفاق می‌افتد بعد از قفل شدن او از خانه است
[ترجمه ترگمان]اولین باری که این اتفاق افتاد، بعد از اینکه اون بیرون از خونه زندانی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Customers stopping by to drink coffee and check on the markets screen found themselves locked out.
[ترجمه گوگل]مشتریانی که برای نوشیدن قهوه و بررسی صفحه بازار می‌ایستادند، خود را قفل کردند
[ترجمه ترگمان]مشتریان با نوشیدن قهوه و بررسی بر روی صفحه بازار خود را قفل کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the lockout, and the ensuing negotiations, produced a fait accompli that could not be undone.
[ترجمه گوگل]اما قفل و مذاکرات متعاقب آن، یک عمل انجام شده را به وجود آورد که قابل جبران نبود
[ترجمه ترگمان]اما تحریمی که پس از آن آغاز شد، یک عمل انجام شده را انجام داد که ممکن نبود انجام نشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Miller still thinks the lockout is what set him back.
[ترجمه گوگل]میلر هنوز فکر می کند که قفل کردن چیزی است که او را به عقب انداخته است
[ترجمه ترگمان]میلر \"هنوز فکر می کنه\" lockout \"همون چیزیه که برش می گردونه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The lockout was lifted months ago, and still the season started late.
[ترجمه گوگل]این قفل ماه ها پیش برداشته شد و هنوز فصل دیر شروع شد
[ترجمه ترگمان]تحریمی در چند ماه پیش برداشته شد و هنوز فصل به پایان نرسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Numatics lockout valves prevent unauthorized pressurization of an air system during service or maintenance.
[ترجمه گوگل]دریچه های قفل کننده عددی از فشار غیر مجاز سیستم هوا در حین سرویس یا نگهداری جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]شیره ای lockout Numatics از pressurization غیر مجاز یک سیستم هوا در طول خدمت یا نگهداری جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Switch lockout prevents accidental activation during transport or storage.
[ترجمه گوگل]قفل سوئیچ از فعال شدن تصادفی در حین حمل و نقل یا ذخیره سازی جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]سوییچ تعویض مانع از فعال سازی اتفاقی در طول حمل و نقل و یا ذخیره می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Airtight control technology, automatic lockout nutrition. Eight heavy safekeepings of security, many kinds of menu selections.
[ترجمه گوگل]فن آوری کنترل هوا، تغذیه قفل خودکار هشت حفاظت سنگین امنیتی، انواع مختلفی از منوهای انتخابی
[ترجمه ترگمان]فن آوری کنترل airtight، تغذیه lockout خودکار هشت محافظ سنگین امنیتی، بسیاری از انواع منوی غذا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. A lockout is provided to help you prevent unauthorized changes to equipment settings.
[ترجمه گوگل]یک قفل برای کمک به جلوگیری از تغییرات غیرمجاز در تنظیمات تجهیزات ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]تحریمی برای کمک به شما فراهم می شود تا از تغییرات غیر مجاز در تنظیمات تجهیزات جلوگیری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. It was the 140th day of the lockout, and as he spoke, he looked out a floor-to-ceiling glass window not far from the AmericanAirlines Arena -- the building where the Heat play their home games.
[ترجمه گوگل]صد و چهلمین روز تعطیلی بود، و وقتی صحبت می‌کرد، به پنجره‌ای شیشه‌ای از کف تا سقف نه چندان دور از American Airlines Arena - ساختمانی که هیت بازی‌های خانگی خود را در آن انجام می‌داد، نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]در صد و چهلمین روز تعطیلی بود، و همچنان که صحبت می کرد، از پنجره شیشه ای اتاق به سقف نگاه کرد که چندان دور از سالن AmericanAirlines نبود - - ساختمانی که در آن گرما بازی های خانگی خود را انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. A novel under-voltage lockout circuit is proposed which could generate reference voltage and bias current itself, and could stabilize lockout threshold voltage and hysteresis quality.
[ترجمه گوگل]یک مدار قفل کم ولتاژ جدید پیشنهاد شده است که می تواند خود ولتاژ مرجع و جریان بایاس ایجاد کند و می تواند ولتاژ آستانه قفل و کیفیت پسماند را تثبیت کند
[ترجمه ترگمان]یک مدار فرعی تحت کنترل ولتاژ پیشنهاد می شود که می تواند ولتاژ مرجع و جریان بایاس را ایجاد کند، و می تواند ولتاژ آستانه و کیفیت پسماند را تثبیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The microcomputer based anti - misoperation lockout device with the function of invalid program preventing is discussed.
[ترجمه گوگل]دستگاه قفل ضد عملکرد نادرست مبتنی بر میکرو کامپیوتر با عملکرد جلوگیری از برنامه نامعتبر مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]ابزار lockout بر پایه میکرو کامپیوتر با عملکرد برنامه نامعتبر مورد بحث قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The lockout duration must be greater than or equal to the reset count time.
[ترجمه گوگل]مدت زمان قفل باید بیشتر یا مساوی با زمان شمارش بازنشانی باشد
[ترجمه ترگمان]مدت تحریم باید بزرگ تر یا مساوی با زمان شمارش مجدد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The NBA said Thursday it will recommend a lockout after the professional basketball league and players failed to reach a new collective bargaining agreement.
[ترجمه گوگل]NBA روز پنجشنبه اعلام کرد که پس از اینکه لیگ حرفه‌ای بسکتبال و بازیکنان نتوانستند به توافقنامه جدیدی دست یابند، تعطیلی را توصیه می‌کند
[ترجمه ترگمان]NBA در روز پنج شنبه اعلام کرد که یک تیم پس از شکست لیگ حرفه ای بسکتبال بازی خواهد کرد و بازیکنان موفق به دستیابی به یک قرارداد مذاکره جمعی جدید نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. The NBA lockout has lasted 133 days and so far 194 games have been cancelled ..
[ترجمه گوگل]قفل NBA 133 روز به طول انجامیده است و تاکنون 194 بازی لغو شده است
[ترجمه ترگمان]تحریم NBA ۱۳۳ روز طول کشیده است و تاکنون ۱۹۴ دوره از بازی ها لغو شده است …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Let freedom ring from Lockout Mountain of Tennessee!
[ترجمه گوگل]بگذار آزادی از کوه Lockout تنسی زنگ بزند!
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید از کوه lockout تنسی برای آزادی استفاده کنیم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The AT25FS010 has a write lockout feature that can be activated by asserting the write protect pin (WP).
[ترجمه گوگل]AT25FS010 دارای یک ویژگی قفل نوشتن است که می تواند با استفاده از پین محافظت از نوشتن (WP) فعال شود
[ترجمه ترگمان]The دارای یک مشخصه lockout است که می توان آن را با تاکید بر نوشتن pin (WP)فعال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تحریم کردن (فعل)
ban, prohibit, boycott, blackball, lock out, proscribe

حبس (اسم)
custody, detention, jail, bail, imprisonment, prison, lockout, calaboose, durance, lockup

تحریم (اسم)
interdict, prohibition, embargo, boycott, lockout

تخصصی

[کامپیوتر] تحریم کردن .
[حقوق] تعطیل کارخانه (توسط کارفرما، به منظور تحمیل شرایط مورد نظر خود به کارگران)

انگلیسی به انگلیسی

• refusal of an employer to give work to his employees until they have collectively agreed to his terms
a lockout is a situation in which employers close a place of work and prevent workers from entering it until they accept the employers' new proposals on pay or conditions of work.

پیشنهاد کاربران

کسی را پشت در گذاشتن
البته دوستان اگر بخواین بگین که پشت در موندین باید بگین I'm locked out یعنی از حالت مجهول استفاده کنین.
معنای دوستمون:
پشت درب ماندن
مثال:
Have you ever been locked out of somewhere because you didn’t have your keys?
Yes, I have been locked out of my house before because I forgot my keys inside. It was a frustrating and inconvenient experience, but I was eventually able to find a spare key and get back inside.
...
[مشاهده متن کامل]

بازگشایی مشروط
lock out ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: اتاق مسدود
تعریف: اتاقی که مدیریت مهمانخانه آن را قفل می کند و مهمان آن، تا مشخص شدن وضعیتش، نمی تواند وارد آن شود||| متـ . مسدود
مسدود شدن بستر کشت گیاه
کسی را به جایی راه ندادن.
تعطیلی کار از طرف کارفرما
Exxon Mobil begins lockout of workers from Texas plant - USW official
Reuters. com@
محروم شدن
محروم ماندن
پشت در ماندن
پشت درب ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس