livelihood

/ˈlaɪvliˌhʊd//ˈlaɪvlɪhʊd/

معنی: وسیله معاش، معیشت، معاش، اعاشه
معانی دیگر: گذران، وسیله ی امرار معاش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: means of subsistence.
مترادف: business, living, maintenance, occupation, subsistence, support, trade, vocation
مشابه: career, competence, keep, line, m�tier, profession, sustenance, upkeep

- Farming is his livelihood.
[ترجمه گوگل] کشاورزی امرار معاش اوست
[ترجمه ترگمان] کشاورزی معیشت او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he earns his livelihood by painting
او از راه نقاشی امرار معاش می کند.

2. to hew out one's livelihood
با عرق جبین امرار معاش کردن

3. Fishing is the main source of livelihood for many people in the area.
[ترجمه گوگل]ماهیگیری منبع اصلی امرار معاش بسیاری از مردم این منطقه است
[ترجمه ترگمان]ماهیگیری منبع اصلی زندگی بسیاری از مردم این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Predatory pricing by large supermarkets was threatening the livelihood of smaller businesses.
[ترجمه سعید کریمی] قیمت گذاری چپاولگرانه ی فروشگاه های بزرگ امرار معاش کسب و کارهای کوچکتر را تهدید کرده بود
|
[ترجمه گوگل]قیمت گذاری غارتگرانه توسط سوپرمارکت های بزرگ معیشت مشاغل کوچکتر را تهدید می کرد
[ترجمه ترگمان]قیمت گذاری predatory توسط سوپرمارکت ها، زندگی تجارت های کوچک را تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The new law threatens the livelihood of thousands of farmers.
[ترجمه گوگل]قانون جدید معیشت هزاران کشاورز را تهدید می کند
[ترجمه ترگمان]قانون جدید امرار معاش هزاران کشاورز را تهدید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bates says he will lose his livelihood if his driving licence is taken away.
[ترجمه امیری] بیتس میگوید اگر اجازه رانندگی او گرفته شود، او وسیله امرار معاش خودرا از دست خواهد داد.
|
[ترجمه گوگل]بیتس می گوید اگر گواهینامه رانندگی او را بگیرند، زندگی خود را از دست خواهد داد
[ترجمه ترگمان]بیتس می گوید اگر اجازه رانندگی او را بگیرند، زندگی خود را از دست خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's difficult to earn a livelihood as an artist.
[ترجمه گوگل]کسب درآمد به عنوان یک هنرمند دشوار است
[ترجمه ترگمان]امرار معاش به عنوان یک هنرمند دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Farming is his sole livelihood.
[ترجمه گوگل]کشاورزی تنها امرار معاش اوست
[ترجمه ترگمان]کشاورزی تنها زندگی اوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To earn my livelihood as artist in Berne.
[ترجمه گوگل]برای کسب درآمد به عنوان هنرمند در برن
[ترجمه ترگمان]برای امرار معاش خود به عنوان هنرمند برن برن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Both worry about the fishing villages whose livelihood has been commercial whaling.
[ترجمه گوگل]هر دو نگران روستاهای ماهیگیری هستند که امرار معاش آنها صید تجاری نهنگ بوده است
[ترجمه ترگمان]هر دو نگران روستاهای ماهیگیری هستند که زندگی وال گیری تجارتی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That farm is his livelihood.
[ترجمه گوگل]آن مزرعه امرار معاش اوست
[ترجمه ترگمان]این مزرعه وسیله امرار معاش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Communities on the island depended on whaling for their livelihood.
[ترجمه گوگل]جوامع در این جزیره برای امرار معاش خود به صید نهنگ وابسته بودند
[ترجمه ترگمان]Communities جزیره به وال گیری به صید وال بستگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a result of this conflict he lost both his home and his means of livelihood.
[ترجمه گوگل]در نتیجه این درگیری هم خانه و هم وسایل زندگی خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه این کش مکش، وی خانه و وسایل امرار معاش خود را از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The result of the enclosures was that many countrymen lost their only livelihood.
[ترجمه گوگل]نتیجه حصارها این بود که بسیاری از هموطنان تنها معیشت خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]نتیجه این محوطه های محصور این بود که بسیاری از هموطنان خود تنها زندگی خود را از دست دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Translators do not yet perceive computers as a threat to their livelihood.
[ترجمه گوگل]مترجمان هنوز رایانه را تهدیدی برای معیشت خود نمی دانند
[ترجمه ترگمان]Translators هنوز کامپیوترها را تهدیدی برای معیشت خود درک نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسیله معاش (اسم)
bread and butter, livelihood

معیشت (اسم)
living, livelihood

معاش (اسم)
subsistence, livelihood, sustenance, means of living

اعاشه (اسم)
subsistence, livelihood

انگلیسی به انگلیسی

• means of supporting oneself, maintenance, sustenance, occupation
your livelihood is the job or the source of your income.

پیشنهاد کاربران

راه بدست آوردن پول برای زندگی
Fishing is the main source of livelihood for many people in the area.
روزی؛ روزگذر؛ گذران زندگی؛ ابزار گذران زندگی
تفاوت livelihood و subsistence
livelihood is your source of income. A way of earning money in order to live
Subsistence is the minimum amount of food, money, etc. that is needed to stay alive
● روزی
منبع درآمد
امرار و معاش
That farm is his livelihood
اون مزرعه منبع درآمد اوست
It’s difficult to earn a livelihood as an artist
برای یک هنرمند داشتن منبع درآمد مشکل است.
...
[مشاهده متن کامل]

Max says he will lose his livelihood if his driving license is taken away
مکس میگه که اگه گواهی نامه ی رانندگیش ضبط بشود منبع درآمدش را از دست خواهد داد
Fishing is the main source of livelihood for many people in the area
در این منطقه ماهیگیری منبع اصلی درآمد بسیاری از مردم است.
Farmers depend on the weather for their livelihood
امرار و معاش کشاورزان وابسته به آب و هوا است.
Most of the people here depend on tourism for their livelihood
بسیاری از مردم اینجا برای امرار و معاش به گردشگری ( توریسم ) وابسته هستند

یه منبع فوق العاده و جامع
بهترین کلمات و اصطلاحات گرد آوری شدن
خیلی ممنون
معیشت
رزق
امرار معاش
معاش
آنچه به وسیلۀ آن زندگانی کنند، از خوردنی و آشامیدنی، ، رزق، معیشت
A livelihood is a means of making a living. It encompasses people's capabilities, assets, income and activities required to secure the necessities of life.
رزق. . . روزی

بپرس