liquidated

جمله های نمونه

1. they liquidated all of the company's debts
آنها همه ی بدهی های شرکت را تادیه کردند.

2. we liquidated the firm's assets and paid its debts
دارایی های موسسه را نقد کردیم و قروض آن را پرداختیم.

انگلیسی به انگلیسی

• bankrupt; closed (of a business); paid off; converted into cash; destroyed; changed into a liquid

پیشنهاد کاربران

قابل تعیین شدن و قابل محاسبه
تعیین شده، مقرر شده
مقطوع
نقدشدن

بپرس