linkage

/ˈlɪŋkədʒ//ˈlɪŋkɪdʒ/

معنی: اتصال، بهم پیوستگی، رابطه، پیوند، وسیله ارتباط، حلقههای زنجیر
معانی دیگر: هم پیوند، همبست، همبندی، ارتباط، پیوند گری، (مکانیک - چرخ ها و میله ها و غیره که حرکت را از یک بخش موتور به بخش دیگری منتقل می کنند) آسه بندی، اهرم بندی، جنبانه ها، جنبانه بندی، چرخ بندی، (زیست شناسی) پیوستگی، پیوند یافتگی، (شیمی) رجوع شود به: bond

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of linking or fact of being linked.
مشابه: association, attachment, connection, liaison

(2) تعریف: in a machine, a series of rods that are connected to transmit motion.

جمله های نمونه

1. the linkage between wages and prices
رابطه ی میان مزدها و قیمت ها

2. No one disputes the direct linkage between the unemployment rate and crime.
[ترجمه گوگل]هیچ کس ارتباط مستقیم بین نرخ بیکاری و جرم و جنایت را رد نمی کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس رابطه مستقیم میان نرخ بیکاری و جرم را انکار نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is no formal linkage between the two agreements.
[ترجمه گوگل]هیچ ارتباط رسمی بین این دو قرارداد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین این دو قرارداد اتصال رسمی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This chapter explores the linkage between economic development and the environment.
[ترجمه گوگل]این فصل به بررسی ارتباط بین توسعه اقتصادی و محیط زیست می پردازد
[ترجمه ترگمان]در این بخش به بررسی ارتباط بین توسعه اقتصادی و محیط زیست می پردازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He insisted that there could be no linkage with other Mideast problems.
[ترجمه گوگل]او اصرار داشت که هیچ ارتباطی با سایر مشکلات خاورمیانه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]وی تاکید کرد که هیچ ارتباطی با دیگر مشکلات خاورمیانه وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But without man's akashic linkage he would not have the instinctive perception of cosmic order enabling such mental processes to exist.
[ترجمه گوگل]اما بدون پیوند آکاشیک انسان، او ادراک غریزی نظم کیهانی را که امکان وجود چنین فرآیندهای ذهنی را فراهم می کند، نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اما بدون پیوند akashic بشر، درک غریزی نظم کیهانی که قادر به وجود چنین فرآیندهای ذهنی باشد نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The linkage of wisdom with power can hardly have escaped a student-prince.
[ترجمه گوگل]پیوند خرد با قدرت به سختی می تواند از یک شاگرد شاهزاده فرار کند
[ترجمه ترگمان]ارتباط عقل با قدرت به سختی می تواند از یک دانشجو جان سالم به در ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moses the genealogy and linkage to the Davidic line and fulfilment of the prophecies outlined in the Hebrew Bible.
[ترجمه گوگل]موسی شجره نامه و پیوند با خط داوودی و تحقق پیشگویی های ذکر شده در کتاب مقدس عبری
[ترجمه ترگمان]موسی شجره نامه و پیوند به خط Davidic و اجرای prophecies که در کتاب مقدس عبری شرح داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In that same vein, we emphasized the product-process linkage.
[ترجمه گوگل]در همین راستا، ما بر پیوند محصول و فرآیند تأکید کردیم
[ترجمه ترگمان]در همین راستا، ما بر پیوند فرآیند - فرآیند تاکید کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And yet the linkage of colour with verbal expression is highly problematic.
[ترجمه گوگل]و با این حال پیوند رنگ با بیان کلامی بسیار مشکل ساز است
[ترجمه ترگمان]و با این حال ارتباط رنگ با بیان شفاهی بسیار مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hence linkage disequilibrium may build up, and may substantially affect the equilibrium mutational load.
[ترجمه گوگل]از این رو، عدم تعادل پیوندی ممکن است ایجاد شود و به طور قابل ملاحظه ای بر بار جهشی تعادل تأثیر بگذارد
[ترجمه ترگمان]از این رو، اتصال disequilibrium ممکن است ایجاد شود و ممکن است اساسا بر بار تعادل تعادل تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The first step is to establish that linkage between nutrition factors and health status in a systematic way.
[ترجمه گوگل]اولین قدم، ایجاد ارتباط بین عوامل تغذیه و وضعیت سلامتی به روشی سیستماتیک است
[ترجمه ترگمان]اولین گام برقراری ارتباط بین عوامل تغذیه و وضعیت سلامتی به روش سیستماتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The linkage between the teams is clear and distinct, as is the obligation for responsive service.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین تیم ها روشن و متمایز است، همانطور که وظیفه خدمات پاسخگو است
[ترجمه ترگمان]اتصال بین تیم ها روشن و متمایز است، به طوری که وظیفه پاسخگویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A prerequisite for linkage studies would thus be a thorough search for subclinical manifestations of inherited liability.
[ترجمه گوگل]بنابراین یک پیش نیاز برای مطالعات پیوند، جستجوی کامل برای تظاهرات تحت بالینی مسئولیت ارثی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین یک پیش نیاز برای مطالعات پیوند می تواند یک جستجوی جامع برای ظهور subclinical مسیولیت موروثی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There has been a linkage between the evolution of democracy and the expansion of avenues for traffickers into political systems.
[ترجمه گوگل]ارتباطی بین تکامل دموکراسی و گسترش راه‌ها برای قاچاقچیان به سیستم‌های سیاسی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]ارتباطی بین تکامل دموکراسی و گسترش راه های قاچاقچیان در سیستم های سیاسی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتصال (اسم)
abutment, connection, connector, connectivity, junction, linkage, juncture, union, incorporation, continuity, conjunction, coupling, nexus, conjuncture, contact, connexion

بهم پیوستگی (اسم)
linkage, accretion, union, solidarity, reunion, synthesis

رابطه (اسم)
connection, linkage, bond, tie, relation, respect, relevance, nexus, dash, relevancy, connexion, liaison, contingence

پیوند (اسم)
graft, connection, linkage, union, synthesis, slur, link, nexus, confederacy, grafting, hyphen, ligament, zonule

وسیله ارتباط (اسم)
linkage, tie-in

حلقه های زنجیر (اسم)
linkage

تخصصی

[علوم دامی] پیوستگی ؛ به قرار گرفتن دو یا چند ژن بر روی یک کروموزوم به نحوی که با هم به ارث برسند اطلاق می گردد .
[سینما] پیوند
[عمران و معماری] رابطه
[کامپیوتر] پیوندی، به هم پیوستگی، پیوند .
[برق و الکترونیک] پیوند دهندگی، اتصال
[نساجی] پیوند - اتصال - باند - حلقوی
[ریاضیات] پیوند، مفصل، ترکیبی از مفصل ها، اتصال، رابطه، ارتباط، به هم پیوستگی، پیوند، الحاق
[پلیمر] اتصال
[آمار] اتصال

انگلیسی به انگلیسی

• act of linking; connecting, joining, coupling, binding
the linkage between two things is the connection between them.
in politics, linkage is the deliberate connecting of two situations, and agreeing to change one of them only if the other one changes as well.

پیشنهاد کاربران

پیوستار، لینکاژ ( در ژن شناسی )
Linkage means پیوستگی in biology
linkage ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پیوندی
تعریف: 1. عنصر یا جزئی که پیوند در آن رخ داده باشد|||2. حالت ایجادشده پس از پیوند
Get close to me, put your head even on my chest, relax
Your peace and happiness are linkage
به من نزدیک شو ، سرت را حتی روی سینه ام بگذار ، آرام باش
آرامش و خوشبختی شما با هم پیوند خورده است
اتصال

بپرس