lay down the law


1- آمرانه تعیین تکلیف کردن، دستور قاطع دادن 2- گوشمالی دادن

جمله های نمونه

1. I laid down the law to my wife for running up so many shopping bills.
[ترجمه گوگل]من قانون را برای همسرم وضع کردم که این همه قبض خرید را در اختیار دارد
[ترجمه ترگمان]قانون را برای اداره کردن بسیاری از قبض های خرید به همسرم نوشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I could hear him laying down the law.
[ترجمه گوگل]می توانستم بشنوم که او قانون وضع می کند
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای او را بشنوم که به زمین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She can't just come into this office and start laying down the law.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند به این دفتر بیاید و شروع به وضع قانون کند
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند به این دفتر بیاید و شروع به کار کردن قانون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My dad started laying down the law about what time I should come home.
[ترجمه گوگل]پدرم شروع به وضع قانون کرد که چه ساعتی باید به خانه بیایم
[ترجمه ترگمان]بابام شروع کرد به کار کردن در مورد اینکه چه زمانی باید برگردم خونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's always laying down the law about gardening but he really doesn't know much about it.
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد باغبانی قانون وضع می کند، اما واقعاً چیز زیادی در مورد آن نمی داند
[ترجمه ترگمان]او همیشه در مورد باغبانی کار می کند، اما او واقعا در این مورد چیزی نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She would lay down the laws.
[ترجمه گوگل]او قوانین را وضع می کرد
[ترجمه ترگمان]قوانین را زیر پا می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is unfortunate that Mrs Gardner's thoroughness did not extend to laying down the law about insurance.
[ترجمه گوگل]مایه تاسف است که دقت خانم گاردنر به وضع قانون در مورد بیمه تسری پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]جای تاسف است که دقت و دقت خانم گاردنر دست به دامن زدن به قانون بیمه نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. MacFarland said I would do well in his class and laid down the law about doing well in the others.
[ترجمه گوگل]مک فارلند گفت من در کلاس او خوب عمل خواهم کرد و قانون را در مورد عملکرد خوب در بقیه وضع کردم
[ترجمه ترگمان]MacFarland گفت که من در کلاس او خوب عمل خواهم کرد و قانون مربوط به انجام خوب کارها را کنار می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They made a move for the piano, but we laid down the law and soon redirected their energy to sightseeing.
[ترجمه گوگل]آنها برای پیانو حرکت کردند، اما ما قانون را وضع کردیم و به زودی انرژی آنها را به گشت و گذار هدایت کردیم
[ترجمه ترگمان]آن ها به سمت پیانو حرکت کردند، اما ما قانون را کنار گذاشتیم و به زودی انرژی آن ها را عوض کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ron, too, was laying down the law.
[ترجمه گوگل]رون هم داشت قانون وضع می کرد
[ترجمه ترگمان]رون نیز داشت قانون را کنار می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parents need to lay down the law regarding how much TV their children watch.
[ترجمه گوگل]والدین باید در مورد میزان تماشای تلویزیون فرزندانشان قانون وضع کنند
[ترجمه ترگمان]والدین باید در مورد این که چقدر کودکان در تلویزیون تماشا می کنند، قانون را یادداشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. By eleven o'clock I was standing in front of Patterson's desk laying down the law.
[ترجمه گوگل]تا ساعت یازده من جلوی میز پترسون ایستاده بودم و قانون را وضع می کردم
[ترجمه ترگمان]نزدیک ساعت یازده من جلوی میز پترسون ایستاده بودم و قانون را پیاده می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If Bob starts laying down the law, just tell him to shut up.
[ترجمه گوگل]اگر باب شروع به وضع قانون کرد، فقط به او بگویید که ساکت شود
[ترجمه ترگمان]اگه باب شروع به کار کردن قانون کنه فقط بهش بگو خفه شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Scuttling, handbag primed, to lay down the law in Europe.
[ترجمه گوگل]قاچ کردن، کیف دستی آماده، برای وضع قانون در اروپا
[ترجمه ترگمان]کیف دستی اش را روی زمین گذاشت تا قانون را در اروپا قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't lay down the law to me.
[ترجمه Mohammad Kamal Eslami] برای من تعیین تکلیف نکن!
|
[ترجمه گوگل]قانون را برای من وضع نکنید
[ترجمه ترگمان]قانون را به من نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• speak with authority

پیشنهاد کاربران

آمرانه قانون وضع کردن
تعیین تکلیف کردن ( برای دیگران )
Lay down a rule/minimum requirement
( ریزقانون، آیین نامه های درون سازمانی. . . ) گذاشتن
( قوانینی که قبلا در مجلس تصویب و اجرایی شده را برای پرسنل یک مجموعه ) تاکید کردن
The coach laid down the rules from the first day of practice
...
[مشاهده متن کامل]

سرمربی این مقررات را گذاشت از اولین روز تمرین
The Companies Act lays down a set of minimum requirement
این شرکتها یک مجموعه از الزامات حداقلی را گذاشتند
Taxis must conform to the rigorous standards laid down by the police.
تاکسی ها باید همراهی کنند با استانداردهای شدید گذاشته شده توسط پلیس
Make a law
قانون را وضع کردن ( توسط مجلس )

قانون قرار دادن به طوری که بی در و پیکر نباشه ( وضع قانون خیلی کلی تر میشه )
lay down a rule or a principle
قانون/ قاعده و اصولی قرار دادن برای کاری یا افرادی
تعیین تکلیف کردن
قانون صادر کردن
امر و نهی کردن
مثلا :
I finally laid down the law and told him that I was
going to start throwing out his stuff if he didn’t put it away.
یه قانونی گذاشتم ( وضع کردم ) که اگه هر کی وسایل خودش رو سر جای خودش قرار نده چیزهاشو پرت میکنم بیرون.
تعیین تکلیف کردن
Don't lay down the law to me
برای من تعیین تکلیف نکن
بکن و نکن کردن
Lay down the law:
قانون وضع کردن
Collins:👇👇👇
to tell someone what to do or how to behave in a way that shows that you expect them to obey you completely.
Eg: we lay down the law, people stop attacking each other.
...
[مشاهده متن کامل]

ما قانون وضع میکنیم تا مردم به هم حمله ور نشن.

دیکته کردن، تاکید خصمانه بر انجام کاری
قانون را رعایت کردن، به شدت مقرراتی بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس